بسم الله الرحمن الرحیم
استاد: سلام علیکم
انشالله که حالتلن خوب باشد، این راه که پروسه ی پی بردن به حقیقت است و نتایج حاصله از مکتوبات و فعالیت های دیگر، در زمینه ی مختلف مطرح می گردد، در کل خوشحالیم. برای رسیدن به قدرت مطلق، راه های بی شماری وجود دارد و باید تمام آن ها را محترم شمرد، باید به انسان ها اجازه داد تا مسیر خود را انتخاب کنند و با گام های استوار طی نمایند، آیا نمی بینید درختان استوار را که نظاره گر پاک ترین انسانها هستند.
قصه این جوری شروع شد که در یک روزی, قسمت فیزیکی (جسم) انسان خلق شد و خداوند همهی فرشتگانش را جمع کرد و گفت: من چنین موجودی خلق کردم و باید همه به این مخلوق من سجده کنید. و تنها شیطان سجده نکرد و گفت من از آتش هستم و او از خاک و سجده نکرد.
لحظهای خداوند همهی فرشتگانش را جمع کرد، پس جهان از آنجا آغاز نشده و قبل از آن هم بوده است و جهان خاکی هم بعداً به وجود آمده است. معلوم نیست کی شروع شده و این گردهمایی کجا بوده است و این فقط یک پروسهاش است.
در این گرد همایی خداوند گفت: «من قرار دادم جانشینی». اولین سوالی که ساکنین پرسیدند: چه شخصی؟ کی؟ با چه اختیاراتی؟ قدرت مطلق پاسخ میدهد: آدم با تمام اختیارات کامل بر سرنوشتش.
(اختیار مهمترین چیزی است که وجود دارد و خداوند آن را در انسان قرار داده است. اختیارات خیلی مهم است. چون ما هم اینجا کسی را مسئول میکنیم. حوزهی اختیاراتش و اینکه چه کارهایی میتواند انجام دهد خیلی مهم است)
ساکنین به خداوند میگویند: ما با تو مشکلی نداشتیم. همیشه بودی و هستی لازم نیست کس دیگری را انتخاب کنی. میخواهی کسی را بگذاری که فساد و خونریزی کند و هر کاری که دوست دارد انجام دهد؟
قدرت مطلق پاسخ میدهد: من یک چیزهایی میدانم که شما نمیدانید.
قدرت مطلق کل مطالب را به انسان یاد داد و بعد به ساکنین گفت: آدم کل اسامی را یاد گرفته است. شما سوال کنید او پاسخ میدهد.
ساکنین پاسخ دادند: ما هیچ چیز جز آنچه تو به ما آموخته ای نمیدانیم. قدرت مطلق گفت: آدم یک چیزهایی را بلد است که شما نمیدانید. سپس به جانشین گفت: شما به ساکنین اسامی را یاد بدهید. چون تمام اشیا و هر چیزی که وجود دارد برای انسان یک نام و یک وجود دارد اما برای دیگر موجودات اینطور نیست. یک مفهوم دیگر که وجود دارد این است که خداوند به انسان مفهوم و کنهی هر چیز را یاد داده است. یعنی اینکه: «انگور» یک اسم است ولی زمانی که انگور را خوردید تا اسم انگور بیاید فوری مزهی آن را در نظرتان مجسم میشود. یا میگویند ترشی. شما فوری مزهاش را حس میکنید. این یعنی مفهوم و کنهاش را به خوبی میفهمید. یعنی سوای هر اسم یک مفهومی پشت آن نهفته است که انسان آن را به خوبی میفهمد.
روزی ما هم در آسمان بودیم و خداوند با ما پیمان بست، یادمان نیست. روزی که در آسمان بودیم یک اسمی داشتیم ولی امروز آن اسم یادمان نیست. آن ساکنینی هم که آنجا بودند ممکن است جهانهای متعددی را قبلاً
پشت سر گذاشته بودند و در هر جهان هم نامی داشتند که آنها یادشان نیست. اما آدم میتوانست بگوید نامهایشان چه بوده است. قسمت صور پنهان ما از روز الست بوده اما نمیتوان گفت چندهزار میلیارد سال پیش. یکی اینکه همیشه بوده و دیگر اینکه در جهانهای دیگر که بوده که همیشه میدانسته پیشینه اشان چی هست.
قدرت مطلق به ساکنین میگوید انسان هم خلقی است مثل شما که صور پنهانش از آتش است اما صور آشکارش اینگونه خلق شده است. (انسان دو قسمت است یکی جسم و یکی نفس است) جسمش از خاک است و نفسش از آتش.
جهان خاکی امواج است. خداوند امواج را به هم نزدیک تر و متراکم تر نمود و از فشردن امواج ذراتی مثل پتاسیم, منیزیم, کلسیم و…شهری درست کرد به نام جسم و به انسان هم گفت برود در این شهر.
ساکنین پرسیدند جهان خاکی چگونه به وجود آمد؟ جانشین پاسخ میدهد شما نمیتوانید درکش کنید چون نمیتوانید لمسش کنید. مثلاً هر موجودی یک گیرنده دارد مثلاً بینایی ما از قرمز میبیند تا بنفش اما مادون قرمز و مادون بنفش را نمیبینیم. پس اگر جهانی از این امواج درست شود انسان قادر به دیدنش نیست. جهان شما هم برای زمینیان قابل درک نیست.
اصولاً عشق چیزی است که جمع میکند و تنفر دور میکند. قدرت مطلق از طریق القاء عشق را در ذرات دمید. و در اثر قدرت شگفت انگیز عشق, عشق مقداری از امواج را به هم نزدیک و متراکم نمود و پایهی جهان خاکی را به وجود آورد. سپس گویی آن را مانند یک درخت در جهان فعلی ما و شما کاشت. درست مثل کاشت یک گردو که میتوانیم با موجود بودن سایر نیروها و مواد اولیه در زمین یا با فرایندی خاص به میلیاردها میلیارد گردو برسیم. (همه چیز از روی الگو ساخته شده است. همانطور که ماهی تکثیر میشود. انسان هم تکثیر میشود)
شما یک درخت گردو را میکارید اما بقیهی نیروها مثل آب, خاک, باد و آتش جمع میشوند تا یک گردو میشود میلیاردها گردو. چون نیروها ذره ذره گسترش پیدا میکند.
وقتی که جهان خاکی کاشته شد نیروی تغییر و تبدیل به صورت خودکار وارد عمل شدند و همانطور که هستهی گردو در زمین شکافته میشود هستهی اولیهی جهان خاکی متولد گردید و با میلیونها میلیون تغییر به نقطهی امروزی رسید و یک روز هم منهدم و به نقطهی اولش نیز تبدیل خواهد شد.
همانطور که یک گندم میکارید شکاف بر میدارد. هر هسته ای که شما میکارید باید شکافته شود. جهان خاکی هم همین است. این هستهی اولیه شکافته شد. مثل هستهی گردو که از آن یک درخت بیرون میآید و انرژیهای دیگری کمک گرفته. جهان هستی هم وقتی به وجود آمد از یک انرژِ هایی کمک گرفته که ما هنوز آن انرژِ ها نمیشناسیم.
این امواج آمدند و این جهان را به وجود آوردند, بعد دوباره این جهان منفجر میشود و باز هم میشود امواج. آن امواجی که جهان را به وجود آوردند با این امواجی که الان هستند با هم فرق دارند. مثل خود ما آنی که آمدیم با اینی که الان هستیم با هم فرق دارند. درست است که همهاش یک نفس است اما همین نفس کلی آموزش دیده است. امواج هم کلی اطلاعات در خودشان ذخیره کردند.
ساکنین پرسیدند: شما به عنوان انسان چه ویژگی هایی دارید؟ ما اختیار هر چیزی که قرار باشد برای ما اتفاق بیافتد را داریم و ما علم را بلد هستیم و در درون ما قرار گرفته است و همینطور اکثر صفات قدرت مطلق در اندازهی کوچک در ما تعبیه شده است. (وقتی میگوییم همه چیز در درون ما هست یعنی اینکه اگرشما به یک بزغاله ساعتها هندسه و ریاضی یاد بدهید فایده ندارد باز هم فقط میتواند بع بع کند و هیچ چیزی یاد نمیگیرد. چون در درونش نیست. اما انسان چون تمام علوم در وجود هست وقتی آموزش میبیند یادش میآید.) تمام صفات خداوند در درون ما هست یعنی اگر خداوند مهربان است و یا بخشنده ما هم میتوانیم باشیم. خداوند شو شود را خلق میکند انسان هم میتواند اما نوع آن فرق میکند. ما بایستی با آموزش و تجربه آنها را از درون خودمان پیدا کنیم و اختیار کامل داریم تا سرنوشت خودمان را خودمان رقم بزنیم تا به مرحله ای برسیم که راه را از چاه تشخیص دهیم. اگر به طرف ارزشها حرکت کنیم به آرامش و آسایش و شادی شعف میرسیم و اگر به طرف ضدارزشها برویم نگرانی و ترس و اضطراب و سختی و عذاب رهنمون میشویم.
ساکنین پرسیدند: شما با این علم و اختیارات که دارید آیا فکر نمیکنید که احتمال فساد و خونریزی و تباهی در زمین است؟ آری حق با شماست اتفاق میافتد به خصوص که وقتی ما در بلد یا جسم خاکی قرار میگیریم کلیهی مطالب و همچنین پیمانی که با قدرت مطلق بستهایم و یا همین گردهمایی را به خاطر نمیآوریم. اما در ضمیر نا خوداگاه و آرشیو یا لوح محفوظ ما موجود است و از آن تاثیر پذیر هستیم و زمانی که هر انسان به مرحلهی علم و آگاهی و معرفت قرار میگیرد و ظرفیت لازم را کسب کند او میتواند به اطلاعات گذشتهی آرشیو یا ضمیر ناخود اگاهش دست واقف شود. آنوقت خواهد فهمید که چگونه جهانها در درون انسان قرار گرفته است. ولی نیک بدانید که قدرت مطلق به من آموخت که آخر امر امر اول اجرا میشود.
ساکنین پرسیدند: آخر امر امر اول اجرا میشود یعنی چه؟ در زمین بایستی برای رسیدن به اهداف «زمان» را در نظر داشت. یعنی هر خواسته با گذشت به اجرا در میآید (یعنی اگر خواست شما تولید برنج باشد. شما بلافاصله صاحب برنج نخواهید شد بلکه بایستی بذر برنج را کاشت و مراقبت نمود تا در آخر امر برنج یا برداشت محصول شما به دست آید و شما صاحب برنج شوید. یعنی خواسته اولیه هتان برداشت برنج بود اما در آخر برنج برداشت میکنید.
مگر در بی زمانی هم چیزی اتفاق میافتد؟ بله تصور کنید قرار است یک برجی بسازید که تا کرهی ماه برود شما توانستید آن را در ذهنتان بسازید پس دیدید میتوانید در ذهنتان چقدر سریع بسازید (البته در بعضی از جهانها همین چیزی که تصور میکنید اتفاق میافتد) اما در زمین زمان میخواهد
ساکنین پرسیدند: زمان یعنی چه؟ هیچ چیزی در جهان مادی ساکن نیست. همه چیز در حال حرکت است ما هم در حال حرکت هستیم. حتی بعضی از سلولهای ما از بین میروند و دو مرتبه ساخته میشوند.
محلی که مکانهای متحرک جولانگاه خود قرار داده است فضا نامیده شد و از ترکیب مکان متحرک و فضا زمان به صورت 1-2-3 (تیک تاک) که قابل محاسبه است خود به خود زاده شد.
البته شما که در بی زمانی به سر میبرید قابل درک آن نیستید مگر اینکه در جسم خاکی رهسپار آن دیار شوید. ما هم که در زمان قرار داریم نمیتوانیم بی زمانی را درک کنیم.
ساکنین پرسیدند: معجزهی زمان چیست؟ این معجزهی زمان است که به امواج فرصت داد تا در طول زمان تغییر ماهیت دهند تا از وجود آنها گازها و جامدات و مایعات پدیدار گردید تا انسان در بازدهی زمانی ازدیاد گردد تا حیات به وجود آید و لذت و ارزش حیات را درک کند. بنابراین هم خلقت و هم فرد برای رسیدن به نتایج دلخواه باید زمان را با موفقیت سپری نماید. در واقع برای هر چیزی که میخواهیم به دست آوریم باید زمان را پشت سر بگذاریم.
(مثلاً ما برای درمان اعتیاد و سیگار میگوییم نمیتوان یک مرتبه این کار را کرد بلکه باید ذره ذره و پله پله تیپر کرد تا به درمان برسد)
هیچ راهی برای حذف زمان نیست مگر اینکه از مرحلهی تغییر و تبدیل عبور کنیم و به ترخیص برسیم. البته در زمین سه نیروی القاء، احیاء و تحرک و یا حرکت نیز وجود دارد که ما را به نتایج دلخواه و آخر امر هدایت میکند.
ساکنین گفتند: این سه مرحله را توضیح دهید؟ این مراحل از مهمترین و اساسیترین و سرنوشت ساز ترین نکات میباشد تا قانون «آخر امر امر اول اجرا میشود» را به اجرا در بیاورد. هم صور جهان خاکی مثل امواج، گازها، مایعات و جامدات، گیاهان و حیوانات را شامل میشود و هم در صور پنهان و رفتار و کردار انسان موثر است تا انسان را به مرور زمان تبدیل به یک انسان خردمند و آگاه نماید.
هر کسی که از دنیا میرود شخص دیگری به دنیا میآید. هر مسافری که به مقصد میرسد شخص دیگری سفرش را آغاز میکند. بنابراین همه اینها در حال تغییر است. پس ما همیشه با انسانهای کم خرد مواجه میشویم و این سیستم (نظام هستی) کارش این است که انسانهای کم خرد را به انسانهای خردمند تبدیل نماید و این جزء ساختار هستی است و حتما” باید تغییر انجام بگیرد مثلا” شما آب انگور را که میگیرید و میخواهید آنرا تبدیل به سرکه و یا شراب کنید. باید ذره ذره تغییر کند تا تبدیل به سرکه یا شراب شود. برای انسان هم همینگونه است. مثلا” یک فرد بیمار باید ذره ذره خوب شود تا تبدیل به یک انسان سالم شود
بخش دوم
در قسمت قبل گفتیم که برای تغییر هر چیز باید ذره ذره تغییر کند و یک مرتبه امکان پذیر نیست.
مهمترین نکات اینجا مطرح میشود که راه گشای خیلی از مسائل است. بزرگان زیادی خواستند که انسان تغییر کند، خیلیها خواستند که یک انسان سارق را به یک انسان خوب و یا یک انسان دروغگو را تبدیل به یک انسان راستگو کنند. این کار اصلاً امکان پذیر نیست. حتی در انقلابهای بزرگ دنیا وقتی در یک انقلاب دگرگونی میشود بعد از آن اوضاع بدتر میشود. چون انسانها را نمیتوان یک مرتبه تغییر داد. چون فقط یک انسان نیست بلکه یک فرهنگ و یک ساختار شکل گرفته است. نمیتوان یک مرتبه شب بخوابیم و صبح یک انسان دیگری شویم.
انسان باید ذره ذره پخته شود و اینجا این مسئله را مطرح میکند که تا زمانی که تبدیل و ترخیص تا زمانی که تغییر انجام نشود اتفاق نمیافتد. همهی ما میخواهیم بدون تغییرات تبدیل را انجام دهیم. این کار اصلاً امکان پذیر نیست. شما وقتی میخواهید از آب انگور سرکه یا شراب بگیرید نمیتوان الان آب انگور را گرفت و بلافاصله تبدیل به سرکه یا شراب شود. باید حتماً تغییر صورت بگیرد. انسانی که زبان انگلیسی بلد نیست و میخواهد تبدیل شود به انسانی که زبان انگلیسی بلد است باید تغییر کند. باید ذره ذره اطلاعات را بگیرد و با تغییر تبدیل شود به انسانی که زبان انگلسی بلد است و این را باید تمام راهنماها در نظر بگیرند که تغییر شاگردان ذره ذره امکان پذیر است. این نیست که همه یکدفعه تغییر کنند مخصوصاً در تعلیم و تربیت. برای مثال وقتی یک اسپرم با یک تخمک در رحم مادر ترکیب شدند. بلافاصله تغییرات شروع و پس از گذشت 9 ماه این تغییرات در ظرف زمان شکل میگیرند و تبدیل میگردند و آنگاه که تبدیل انجام شد, عملیات ترخیص انجام میگیرد و طفل به دنیا میآید. و همینطور ما میتوانیم این تغییرات و تبدیلات را در کاشت و برداشت گندم و یا یک درخت ببینیم. البته نیروهای القاء, احیاء و تحرک نیز در هستی وجود دارند و آنها نیز وارد عمل شده و به یاری تغییرات و تبدیلات میآیند. چون بدون مساعدت و یاری آنها هیچ تغییر و تبدیلی صورت نخواهد گرفت.
کل جمعیت نور هم همین طور است وقتی داری یک سوالی را پاسخ میدهی. یک سوال دیگر به وجود میآید.
ساکنین پرسیدند: چگونه با تغییرات فردی کم خرد به انسانی خردمند تبدیل میشود؟ همانطور که انسانها اختیارات دارند، دارای یک خاصیت هم میباشند. بایستی تغییرات در خاصیت آنها انجام پذیرد تا تبدیل گردند.
ساکنین پرسیدند: خاصیت آنها چیست؟ انسانها دو نیمه هستند. نیمی از عالم بالا و پاک و منزه و نیمی از عالم پایین و شاید از بعضی از حیوانات نیز پست تر باشند. بایستی در طول مسیر تکامل آن نیمه حیوانی که میتوان آنرا تاریکی نامید, تبدیل به روشنایی گردد و این مهم انجام نمیگیرد مگر با کسب علم و معرفت و دانایی و تجربه و بایستی نیک بدانیم که انجام نمیگیرد مگر آنکه تغییرات به آرامی و اندک اندک ایجاد گردد و برای این تغییرات نیاز به زمان داریم. مثلاً نمیتوان در یک لحظه یک فرد شرور تبدیل به یک فرد صالح گردد یا یک فرد دروغگو تبدیل به یک فرد راستگو گردد و …
تاریکی در تمام انسانها هست. عالم بالا مثل فرشته و عالم پایین مثل جن میباشد. هر موجود یک روح در وجودش است و یک جن. درست است که همه کاره نفس است، اما دوتا نماینده هم در کنارش است. آن چیزی که شما را به نیکی، خوبی و پاکی دعوت میکند روح است و اونی که دائماً دنبال شر و کارهای ضد ارزش است جن است و در همهی انسانها نیز وجود دارد.
برای مثال: تغییر در یک فرد الکلی باید در جسم، روان و فیزیولوژی انجام گردد. البته به صورت بنیادی و برای این مهم حداقل 10 ماه زمان نیاز داریم. البته باید تفکرش بیدار شود وقتی بیدار شد نیروهای القاء، احیاء و تحرک وارد میشوند و هدایت را آغاز میکنند البته اگر نیروی بازدارنده بگذارد.
ساکنین میگویند: نیروی تخریبی یا بازدارنده یعنی چه؟ کار این نیرو بازدارندگی و تخریب است و این نیرو را هم در صور پنهان هم در صور آشکار داریم. بین خودمان هم داریم بعضی از آدمها کارشان این است که دیگران راتخریب کنند.
با خلق انسان یک انشعاب اتفاق میافتد و نیروها را به نیمه تقسیم میکند. نیروهای روشنایی و نیروهای تاریکی (خوب و بد) و هر دو نیرو، قدرتمند خواهد بود. کسانی که دروغ میگویند و ظلم میکنند و به طور کلی کارهای ضدارزش میکنند در زمرهی کسانی هستند که در تاریکی و نیروهای اهریمنی قرار دارند. کسی که مواد مخدر مصرف میکند جزء نیروهای اهریمنی است چون چیزی که روی شخصیت و عقل انسان پرده بکشد میشود خمر و خمر هم جزء نیروهای اهریمنی است. چون برای تهیه مواد حاضر هر معامله ای بکند. حتی حاضر است خودش را به شیطان بفروشد. به این دلیل است که میگوییم جز نیروهای اهریمنی است.
کسانی که صالح و خدمتگذار به دیگران و صادق هستند در قسمت روشنایی قرار دارند. این دو نیرو دائماً در حال نبرد هستند. اینجوری همیشه تعادلشان را برقرار میکنند. اگر قرار بود فقط در هستی یک نیرو بود حالا چه ارزشها و چه ضدارزشها, اصلاً نمیشد چون دیگر بازی نمیشد. چون زندگی با همهی تکاملش بازی خیلی قشنگی است. این دو نیرو در حال آموزش و ازدیاد افراد خود البته هم در زمین و هم در سماء هستند. قسمتی از این عمل از طریق الهام یا القاء انجام میگیرد. به عبارتی دیگر وقتی شما با انسان منفی و زشت کردار برخورد میکنید مسائل منفی را به شما القاء خواهد کرد و اگر با انسانهای نیکو سرشت رفت و آمد کنید صفات مثبت را به شما القاء و یا آموزش خواهد داد و به همین علت به ما گفته شده که به شجرهی خبیثه یا موجودات فاسد نزدیک نشویم و اگر نزدیک شویم ما را به عذاب و بدبختی رهنمون میکند. به این خاطر میگوییم که با انسانهای منفی نشت و برخواست نکنید چون القائ آنقدر ظریف عمل میکند که شما اصلاً در اختیار خودتان نیستید. وقتی یک نیرویی دائماً کنار گوش شما حرف میزند با تکرار روی شما اثر میگذارد. یک گِل را که بگذارید کنار گُل بوی گِل هم بوی عطر خواهد گرفت. پس بنابراین القاء انجام میگیرد و شما هم باورتان خواهد شد. الهام هم به همین صورت است. شما بدون اینکه متوجه شوید الهام انجام میگیرد.
ساکنین: چرا قدرت مطلق اجازه میدهد چنین انشعابی به وجود آید و نیروهای تخریبی وارد عمل شوند؟ او خود بهتر میداند، ولی من تصور میکنم نیروهای تخریبی و بازدارنده به صورت نیروهای مکمل اثر میکند. در هستی همه چیز بر مبنای ضدش قابل تشخیص است. به عبارتی تا مرگ نباشدحیات مفهومی ندارد. تا تاریکی نباشد, روشنایی چه مفهومی میتواند داشته باشد. انسان خوب و بد. انسانی که پشت سر دیگران سرزنش میکند و انسانی که سرزنش نمیکند. اینها با هم کاملاً فرق میکند.
برای اینکه ما اینقدر خوب خداوند را حسش میکنیم. برای ما باید و شاید وجود دارد چون هنوز ضدش نیست. شیطان ضد خداوند نیست بلکه مخلوق خداوند است. باید این نیروی تخریبی وجود داشته باشد تا نیروهای مثبت و خوب خودشان را نشان دهند و در واقع به صورت مکمل, ارتقاء دهندهی انسانها باشند. مثلاً: اگر داودی بدون ایراد و خوب و هیچ گونه بدی و پاک و منزه آفریده شده باشد دیگر چه ارزشی دارد چون خوب آفریده شده و اصلا” نمیداند بدی یعنی چه؟ اصلاً بدی بلد نیست که بخواهد انجام دهد. این چه ارزشی دار. زمانی ارزشمند است که بتواند خیلی کارها را انجام بدهد, ولی انجام ندهد. مثل رباطی است که فقط کارهای خوب انجام دهد یا رباطی که فقط کارهای بد. با هم فرقی ندارند. انسان موجودی است که باید خودش انتخاب کند.
اگر موضوع را از بالا نگاه کنیم نیروهای تخریبی و بازدارنده میتواند ارتقاء دهنده و مکمل انسانها باشتد. البته گفتیم بین این دو نیرو یک نبرد در جریان است و نبرد بدون کشته و خونریزی فایده ندارد و قطعاً انسانهای بیشماری در این مسیر زخمی و نابود خواهند شد. یا باید بکشی یا کشته میشوی. به همین دلیل به انسان اختیار کامل داده شده تا خودش جبههی خودش را انتخاب کند و هر انسانی اختیار کامل دارد تا خودش مسیر خودش را انتخاب کند و زیبایی انسان هم همین است.
نکتهی مهم این است که اگر انسان بخواهد وارد هر گروهی شود چه روشنایی و چه تاریکی قطعاً باید بهای آن را پرداخت نماید. چون حتی اگر بخواهید وارد نیروهای شیطانی هم شوید (مثلاً: دزدی کن, آدم بکش و…) به این آسانی شما را راه نمیدهند بلکه ابتدا باید خواستههای آنها را برآورده کنید تا اجازهی ورود به گروهشان را بدهند. باید بهایش را بدهید تا قبولتان کنند نیروهای مثبت هم همینطور است.
ولی پشت تمام این بازیهای پنهان موضوعی نهفته است که من نیک میدانم هر چه باشد در نهایت ختم به خیر خواهد شد. زیرا به همین دلیل در فرمان آمده است که صفت گذشته در انسان صادق نیست و من به رحمت و بخشندگی خداوند تردید ندارم. زیرا وعدهی او دروغ نیست و او به مخلوقین خودش عشق میورزد و آنها را آموزش میدهد تا بدانند آنچه نمیدانند.
ساکنین: شما از سه نیروی القاء، احیاء و تحرک نام بردید ممکن است توضیح دهید؟ در اینجا القاء به معنی انتقال و اطلاعات و آگاهی است. چه منفی چه مثبت, چه از طریق مستقیم چه غیر مستقیم. مثلا”: اگر از سیمی برق عبور کند و سیم دیگری در مجاورت آن باشد و هیچگونه اتصالی هم نداشته باشند در سیم مجاور برق القاء میشود. یا یک فرد معتاد میتواند اعتیاد را در دیگران القاء نماید. بنابراین هر گاه دو موضوع رفتاری مثبت و یا منفی در کنار یکدیگر قرار گیرند. هر کدام که قوی تر باشند روی دیگری اثر خودش را القاء میکند. وقتی میخواهید با نیروی منفی مقابله کنید باید از آن قوی تر باشید, اگر قوی و قدر نباشید روزگارتان سیاه خوهد شد. حالا در هر زمینه ای که میخواهد باشد. هر کس هم که به طرف صراط مستقیم و خوبیها حرکت کند. بلافاصله نیروها از زمین و آسمان به او کمک میکنند در جهت مثبت. در جهت منفی هم حرکت کنید باز هم کمکتان خواهند کرد. این بستگی دارد که ما کدام را انتخاب کنیم. یعنی وقتی شاگرد آماده باشد صدای پای استاد را خواهد شنید.
حال در مورد احیاء (یعنی زنده کردن) بزرگترین احیاء کننده قدرت مطلق است که انسانهای مرده را نیز زنده میکند. انسانها و نیروهایی که برای یاری رساندن انسانها اقدام میکنند و باعث تغییر و تبدیل آنها میشوند نیروهای احیاء کننده میگوییم. یک راهنما یک نیروی احیاء کننده است, چون دارد احیاء میکند. چون باعث تغییر و تبدیل میشود چه در زمین و چه در آسمان. در تمام هستی این نیروهای احیائ کننده وجود دارند و فعال هستند در تمام سطوح مختلف. و اما اکنون نیروی تحرک
بخش سوم
هر چیزی را که بخواهیم در نظر بگیریم باید فرایند زمان را پشت سر بگذاریم. منتها بعضی مواقع فراموش میکنیم. برای بعضی کارها در نظر میگیریم برای بعضی کارها خیر. هر جا سعی کردیم حذفش کنیم به مشکل برخوردیم. مثلاً یکی از چیزهایی که میخواست زمان را در آن کوتاه کند پخت و تهیهی غذا بود که غذا را به صورت کنسرو در آورد و سیستم گوارش را به هم زد و یا با سوسیس و کالباس مشکلات گوارشی شدیدی انجام داد. در این زمینه کوتاه کردن زمان خوب نیست. اما در بعضی چیزها مثل درست شدن جادهها یا هواپیما و …که باعث میشود در زمان کوتاه تری به مقصد برسیم خوب است. در بعضی چیزها هم اصلا” در نظر نمیگیرند. در فرهنگ خود ما و خیلی از فرهنگهای دیگر هست که میخواهند بعضی چیزها را به صورت خلاصه و خیلی کوتاه به انجام برسانند و راهها و روشهای گوناگونی را به انسان پیشنهاد کردند که یک مرتبه بتوانیم تغییر و تبدیل شویم. یکی از چیزهایی که در فرهنگ ما هست توبه است که شخص یک مرتبه توبه کند و درست شود. البته توبه یعنی بازگشت و بازگشت در آن واحد نیست اما شروعش است. چون وقتی میخواهی از ته چاه بازگشت کنی باید مسیر را دوباره برگردی نمیشود چون ته چاه توبه کردی یک مرتبه برسی سر چاه. اما شروعی است برای بازگشت و جبران.
برای تذهیب اخلاق گروهها و ادیان مختلف خیلی چیزها را ارائه کردند و دچار مشکل شدند. هر چیزی باید در مسیر خودش حرکت کند. اگر قرار است اخلاق تذهیب شود باید ذره ذره و پله پله این تغییر ایجاد شود. این هم میسر نمیشود مگر با شناخت و آگاهی و دانش. چون خیلی از افراد وعده میدهند شما را در بهشت موعود قرار دهند اما شما را در قعر جهنم فرو میبرند. بنابراین برای اینکه صفت گذشته تغییر کند و اجرا شود, زمان میخواهد و ما باید این زمان را طی کنیم ولی برای تربیت و اخلاق خیال میکنیم که نمیخواهد. چون فکر میکنیم معنویات زمان نمیخواهد. در صورتی که معنویات خیلی سخت تر از مادیات میباشد.
حرکت: حرکت اساس هستی و اساس تغییرات و تبدیلات میباشد. اگر در هستی حرکت نباشد ستارگان در یک لحظه فرو خواهند ریخت. هیچ چیز در هستی ثابت نیست یعنی نه در کره زمین نه در جهان فیزیکی و نه در جهانهای پس از مرگ و در همهی جهانهای دیگر. هیچ جا نیست که حالت سکون داشته باشد و اصلاً قابل تصور نمیباشد. خیلی از انسانها مثل مصرف کنندگان مواد یا الکلیها در حالت رکود در میآیند و دائماً در حال مصرف هستند و همه اشان فرو میریزند و نابود میشوند و از بین میروند.
با حرکت راه نمایان خواهد شد بدون حرکت هیچ تغییر و تبدیلی شکل نخواهد گرفت. مهم این است که انسان در حال حرکت است ولی کجا میرود و این حرکت به کجاست؟ حرکت باید جهت داشته باشد از کجا بدانیم که این حرکت جهتش درست است یا غلط. ممکن است یک نفر دائماً در حال حرکت است اما به نتیجه نمیرسد. مثل تردمیل که رویش میدوند راه میروند کیلومتر شمارش هم نشان میدهد که چند کیلومتر دویده یا راه رفته, ولی هنوز سر جای خودت هستی. پس وقتی میخواهید حرکت کنی باید راه باشد که توی مسیر حرکت کنید.
رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دوم آنچه برداشت میکنید. همهی ما میگوییم خدایا ما را به راه راست هدایت کن. یعنی ما را در راهی قرار بده که اگر حرکت میکنیم با حرکت به مقصد برسیم. صراط مستقیم خود هدف نیست. مثلاً شما میخواهید بروید قم باید توی جاده قرار بگیرید. ممکن است آنقدر حرکت کنید تا یکدفعه ببینید رسیدید شمال. یعنی هرچه راه رفتید و زحمت کشیدید از هدف دورتر شدید. پس باید دید حرکت درست یا خیر. با کمترین زحمت. یکی صبح تا شب حرکت میکند برای خودش دشمن درست میکند و یکی دوست. جهت صورت ما, جهت حرکت ما مهم است که کجا باشد و چگونه. اگر داریم به طرف تاریکیها میرویم کافیست یک دقیقه توقف کنیم و تفکر کنیم و رویمان را بر گردانیم به طرف روشناییها و حرکت کنیم تا به نور برسیم. یک مرتبه نور خیره کننده ما را نابینا خواهد کرد باید ذره ذره به منبع نورانی برسیم. ممکن است اول یک جرقه یا یک ذره از نور را ببینیم. یعنی هیچ تضمینی نیست که یک مرتبه همه چیز را به ما نشان دهند. باید ذره ذره بروی به سمت نور و آنقدر میروی تا به منبع روشنایی برسی.
وقتی که جهت اش را به سمت نور کرد بلافاصله نیروهای الهی از زمین و آسمان برای تغییر و تبدیل به یاری او خواهند آمد و این یک شعار نیست. این نظر و آگاهی و دانش خود من است. وقتی که حرکت میکنید به سمت ارزشها از زمین و آسمان نیروهای الهی به طرف شما حرکت میکند. شما هیچ چیزی را در هستی بدون مکانیزم (برنامه) وسیستم نمیبینید. شما وقتی یک دانهی گندم میکارید باید مکانیزمی را طی کند تا یک دانهی گندم تبدیل به هفتصد دانهی گندم شود. در غیر این صورت تبدیل نمیشود. اینکه فکر کنید یک نفر نشسته به نام خدا و این خدا در آن واحد تمام هستی را برنامه ریزی میکند و به همه میگوید چه کار کنند. مثلاً: قرض فلانی را بدهید. بچهی فلان شخص مریض است بچهاش را بکشید یا این را اینجور کنید یا اینجور نکنید. جمعیت هشت میلیاردی کره زمین و حیوانات و جانوران و سیارات و کهکشانها را همه را خداوند انجام میدهد؟ اصلاً همچین چیزی بدون مکانیزم میشود! حتی اگر به یک نفر هم بگوید اینکار را بکن یا نکن, باز باید به یک نفر بگوید. تنهایی نمیشود.
این کسی که ما به عنوان خداوند قبولش داریم اگر میخواهد حرفش را به ما بزند نیازمند است که یک نفر را به نام پیامبر برای ما بفرستد تا به ما بگویند چه کاری را انجام دهیم یا ندهیم.
یک سری نیروها تحت فرمان و مکانیزم خداوند هستند به نام نیروهای الهی و همینطور یک سری نیروها هم داریم شیطانی و اهریمنی, هم در زمین هستند هم در سماء هم در صور پنهان هم در صور آشکار. کسی که به طرف ارزشها میرود نیروهای الهی, کسی هم که به طرف ضد ارزشها میرود نیروهای اهریمنی به کمکش میآیند.
ولی بایستی ثابت قدم باشید. باید ببینند تو واقعاً آمدی به سمت ارزشها یا فقط ادایش را در میآوری. برای همین وقتی دارید میروید مسجد برای نماز کفشتان را میدزدند تا ببینند اگر کفشتان دزدیده شد باز هم مسجد میروید یا خیر. یعنی هر کاری که انجام میدهید آزمایش میشوید و در این مسیر باید امتحان پس دهید. حتی شما هم وقتی کسی را دوست دارید او را امتحان میکنید تا ببینید که واقعا” دوستتان دارد یا نه. در سیستم الهی هم همینطور است. پس وقتی میگویند بلافاصله از زمین و آسمان برای تغییر و تبدیل به یاری شما خواهند آمد پس درست است. در زمین هر کدام از شما تا پایتان را گذاشتید در جمعیت نور راهنما و مرزبان و نگهبان و خود من و دوست و خانواده همه و همه به شما کمک میکنند تا مشکلتان را رفع کنید. این در صور آشکار در صور پنهان هم به گونه ای دیگر. حالا این تغییر باید هم درپندار هم در گفتارو هم در کردار باشد. اگر به آن چیزی که گفتی عمل نکنی میشوی منافق یعنی ظاهر و باطنت با هم یکی نیست. پس فقط به حرف نیست، هر چه این تغییر بیشتر باشد نیروهای بیشتری به یاری شما خواهند آمد تا در نهایت به مرور این تغییرات به مرحلهی لازم برسد و تبدیل انجام پذیرد.
مثلاً یک سفر اولی تغییر میکند میشود سفر دومی و بعد دوباره تغییر میکند میشود کمک راهنما و باز امتحان میدهد میشود راهنما وقتی تغییر به انتها رسید تبدیل انجام میگیرد و آنگاه انسان خود تبدیل به نیروهای الهی یا مثبت خواهد شد و آمادهی خدمت به سایر انسانها میگردد. دستهای آسمانی فقط القای افکار را انجام میدهند کاری دیگر نمیکنند.
ساکنین: شما فکر میکنید اگر ما هم به زمین برویم امکان ارتکاب خطا یا فساد هست؟ بله شما هم اگر به زمین گسیل شوید و در لباس جسمانی فرار بگیرید و قطعاً امکان اینکه مرتکب هرگونه خطا و فساد شوید وجود دارد. چون دام تاریکی بسیار نیرومند و جذاب است. اگر رفتید شاید یک روز مفهوم صفت گذشته در انسان صادق نیست را عملاً درک میکنید.
انسان باید در مرحله ای قرار داشته باشد که بتواند کار خطا انجام دهد ولی انجام ندهد. اگر در شرایط قرارنگیری و بگویی من انجام ندادم فایده ای ندارد. فرض بگیرید فرمان شما نیکی است و سرشتتان هم جوری است که اصلاً بدی نکنید و اصلاً ندانید بدی یعنی چه! یا برعکس کسی که سرشتش بدی است و خوبی را بلد نیست. اینها با هم هیچ فرقی ندارد چون خلقتشان این گونه است، هیچ فایده ای ندارد. ارزش آنجاست که انسان سر دو راهی قرار بگیرد بتواند بدی کند اما بدی نکند.
انسان موجودی خاص و حساب شده است که سر خودش را هم کلاه میگذارد ممکن است مرتکب بزرگترین فسادها و خلافها شود ولی همین انسان در پیشگاه وجدان خودش کارش را منطقی جلوه میدهد. بنابراین هیچ عمل ضدارزشی انجام نمیگیرد مگر اینکه ملبس به لباس زیبا باشد. تاریکیها به گونه ای عمل میکنند که در ابتدا ظاهری بس زیبا و فریبنده و منطقی دارند و درانتها به فساد و تباهی فرد منتهی میشوند. هر خلافی که مرتکب میشود باید لباس تقوا به تنش کند و ظاهر قضیه را درست کند. چون باید در مقابل وجدان خودش جوابگو باشد.
ساکنین: چگونه میتوانیم به زمین برویم؟ برای رفتن به زمین دو موضوع لازم است یکی خواست و دیگری فرمان یا اجابت پذیرش. (نمیتوان گفت که من با میل خودم به زمین نیامدم نه دقیقاً هرکس با میل و ارادهی خودش به زمین آمده است چون خداوند به همهی انسانها قدرت اختیار داده است).
ساکنین: اگر به زمین برویم و مرتکب خطا شویم آیا مجازات میشویم؟ در زمین بایستی یاد بگیرید که از خطوط قرمز عبور نکنید، چون عبور از خطوط قرمز زندگی خودبه خود چنان بلایی برسر شما نازل میکند که فقط قدرت مطلق میداند. (این مجازات میشوی یعنی سیستم تو را مجازات میکند. یعنی اگر شنا بلد نیستید بروید تو آب خفه میشوید. هر بازی یک سری قوانین دارد باید قوانین بازی را اجرا کنید. هیچ چیز بدون و هیچ کجا بدون قانون نیست. حتی رابطهی دوستی, استاد و شاگردی چارچوب خاص خودش را دارد و نمیتوان از چهار چوبها عبور کرد.
خداوند مجازات نمیکند خود سیستم اگر خطا کنی و از خط قرمز عبور کنی مجازات میکند. (مثلاً: وقتی شما از چراغ قرمز عبور میکنید پلیس 60 هزار تومان شما را جریمه کند، اما میروید جلوتر با یک کامیون تصادف میکنید یا جانتان را از دست و یا بلایی سرتان میآید. بلایی که سرتان میآید از جریمهی پلیس خیلی سنگین تر است)
ساکنین: حال اگر خواستیم به زمین برویم برای ما توصیه ای ندارید؟ در زمین زندگی کنید و بگذارید دیگران هم زندگی کنند. (یعنی همان گونه که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند خودتان هم همان رفتار را با دیگران داشته باشید.) در زمین به گیاهان, جانوران و سایر موجودات خسارت وارد نکنید.
خیلیها برای لذت جویی و پوست و عاج حیوانات را شکار میکنند و یا زبالههایشان را در طبیعت میریزند و رودخانهها آلوده میکنند, بدون اینکه حقی برای دیگران قائل شوند آنوقت میخواهیم خداوند به ما رحم کند.
در این شرایط ساکنین با خوشحالی از جانشین تشکر و خداحافظی کردند. این در حالی بود که در گوشه ای دیگر زمزمه هایی آغاز شد…
برای اجرای وادی ششم باید یک سال از سفر دوم و رهایی ما گذشته باشد. در هفتهی درختکاری میتوانیم به صورت انفرادی یا گروهی با سایر مسافران و همسفران اقدام به کاشت درخت نمائیم. محل کاشت درخت هر کجا میتواند باشد. نکتهی مهم این است که درختی را که میکاریم بایستی نشان کنیم تا در صورت امکان از آن مراقبت کنیم و یا اطلاع داشته باشیم تا شاهد رشد درخت باشیم. بنابراین لازم است آدرس کاشت درخت و نوع آن و تاریخ کاشت آن را یادداشت نمائیم که هر زمان مشاهده کردیم که درختی که کاشتهایم خشک شده یا از بین رفته است. سال بدر فصل درختکاری جای آن دو درخت بکاریم. این عمل درخت کاری را همه ساله تا روزی که زنده هستیم ادامه میدهیم. ما فرزندان جمعیت نور با کاشت درخت شاید بتوانیم این همه خسارتی که به زمین وارد کردیم را جبران کنیم.
بدرود. پایان 1398
تهیه و تنظیم: م د