رابطه یادگیری با معرکه گیری (نق زدن، حاشیه)

وادی سوم و تأثیر آن روی من
نوامبر 12, 2020
حکم عقل در جسم یا شهر وجودی
نوامبر 24, 2020

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدای عشق و عشق… خدای رحمان و رحیم، خدایی که رحمتش و عشقش را در تمام موجودات هستی و مخلوقاتش جاری کرد و از فیض رحمانی خودش به هستی جان بخشید، عشقی که علت همه علت‌هاست.

اینجا جمعیت نور است. اینجا یک مرکز علمی و تحقیقاتی در حوزه اعتیاد و مواد مخدر است و به منظور ارائه طریق به مصرف کنندگان مواد مخدر و خانواده های آنان، برای رسیدن به درمان و رهایی از اعتیاد تشکیل شده است.

همانگونه که در مقاله علمی 19 اصل، شناخت اعتیاد، توضیح داده شده است، اصل درمان، برای گروهی از مصرف کنندگان مواد مخدر صدق می کند که خواهان رهایی از اعتیاد هستند؛ برای رسیدن به درمان اعتیاد، اولین  عامل مورد نیاز، خواست فرد است که او را به حرکت در می آورد و باعث می شود تا فرد برای درمان اعتیاد خود اقدام کند. اگر مصرف کننده ای، خواهان رهایی از اعتیاد نباشد، زمین و زمان هم دست به دست هم دهند، نمی توانند او را به درمان و رهایی برسانند، زیرا اعتیاد یا بیماری وابستگی به مصرف مواد مخدر، درمانگر ندارد. تنها کسی که درمانگر اعتیاد است، خود شخص مصرف کننده است.

بعد از مسئله خواست، موضوع بسیار مهم دیگری مطرح می شود و آن آموزش و دانایی است. دانایی و شناخت از مواد مخدر و اعتیاد، دانایی از چگونگی درمان اعتیاد، کسب علم اعتیاد، کسب علم و دانش درمان اعتیاد.

درمان اعتیاد، به حرف و سخن نیست، درمان اعتیاد، پروسه ای بسیار عظیم است که بایستی با یک برنامه ریزی درست و اصولی، مبتنی بر علم و دانش و شناخت کافی از بیماری اعتیاد، فیزیولوژی درمان اعتیاد، شناخت کامل آسیب های بیماری اعتیاد در شهر وجودی انسان، به اجرا گذاشته شود.

با اطمینان می گوییم که رویارویی درونی با پدیده اعتیاد، شاید یکی از سخت ترین و بزرگترین آزمایش هایی باشد که یک انسان، ممکن است در طول دوره حیات خویش با آن رو برو شود.

در کتاب رهایی از منطقه 19 درجه بالایی آتش ، صفحه151 ، آیه ای از کلام الله شریف آمده است ، (و ما ادراک ما یوم الفصل- تو چه دانی که عظمت و سختی روز جدایی چیست)

عبور نمودن از این گذرگاه های سخت انسان را بسیار کار آزموده می کند و با کسب علم و آگاهی و حرکت نمودن در راه مستقیم و محبت به دیگران که از صفات خداوند است آماده ی حل نمودن مشکلات خود شویم. ..

این رهانیدن، رهانیدنی است که انسان بایستی خودش، خودش را به رهایی برساند بنابراین، عبور از این گذرگاه سخت، بدون داشتن علم و آگاهی، غیر ممکن است.

 این علم و دانایی و به کارگیری آن است که باعث می شود تا فرد از حوزه و کشش بسیار قدرتمند اعتیاد و مواد مخدر خارج شود و بر نیروی آن فائق آید، تا این علم و دانایی نباشد  نمی توان حتی یک قدم مفید و موثر برداشت، چه رسد به درمان قطعی اعتیاد. برای رسیدن به دانایی مورد نیاز، ما در علوم جهانبینی جمعیت نور مثلثی داریم، تحت عنوان مثلث دانایی که اضلاع آن عبارتند از: تفکر، تجربه و آموزش.

این سه مولفه درکنار یکدیگر و به موازات یکدیگر، ما را در سطوح مختلف، به دانایی می رسانند. البته لازم به یادآوری است که  دانایی زمانی روی می دهد که هر سه ضلع مثلث، تقریباً به یک اندازه رشد کنند. در حوزه اعتیاد، اگر دقت کنیم، مصرف کننده مواد مخدر، تجربه های بسیاری در مورد مواد مخدر، مصرف آن و ترک های گوناگون دارد. در کنار تجربه، تفکر زیادی هم داشته است که چگونه خود را از این گرداب نجات دهد و راه ها و روش های مختلفی را به کار گرفته است.

نکته مهم این است که به دلیل فقدان آموزش، شناخت و دانش صحیح در مورد درمان اعتیاد، در درمان خود موفق نبوده و به بیراهه رفته است و هر بار که اقدام به ترک اعتیاد نموده است، با وضعیتی بدتر از قبل، دوباره به مصرف روی آورده است، چنین فردی، زمانی که وارد جمعیت نور می شود، با قرار گرفتن در مسیر و جریان آموزش، ضلع آموزش مثلث دانایی او رفته رفته رشد می کند و با دیگر اضلاع مثلث دانایی او در زمینه اعتیاد، هم سطح می شود. در این حالت، دانایی و دانش او برای حرکت مفید و سازنده، موثر واقع می شود و می تواند در این مسیر سخت و پر فراز و نشیب، حرکت نماید و ما می بینیم که او در حال حرکت و پیشرفت است و تغییرات را در او به وضوح مشاهده می کنیم.

پس از اینکه مصرف کننده مواد مخدر و دخانیات و غیره با شروع سفر، توانست از نام زیبای مسافر استفاده کند و به مفهوم واقعی کلمه، سفر و حرکت کند، حتی پس از گذشت چند روز، می توانیم تغییرات را در سیمای او ببینیم.  منظور از بیان این مطالب این بود که بدانیم فلسفه وجودی ما در جمعیت نور سینا، درمان و رهایی از اعتیاد است و برای این امر، شدیداً به یادگیری و آموزش نیاز داریم. در واقع، اینجا هستیم که یاد بگیریم و آموزش ببینیم، یاد بدهیم و آموزش بدهیم، برای رهایی از اعتیاد، برای درمان اعتیاد. تمام بخش ها و تمام فعالیت های جمعیت نور در تمامی سطوح، فرودشان روی این مسئله است. رهایی یک نفر از بند اعتیاد.

اینجا جای یادگیری است، اینجا جای آموزش است، برای همه، در تمامی سطوح، از تازه وارد گرفته تا مسافر سفر اول و سفر دوم،  آزاد مرد، کمک راهنما، راهنما، مرزبان، دیده بان، نگهبان،  همه و همه در حال آموزش و یادگیری هستیم.

در کتاب 19 درجه آمده: باید بدانید که ما همه برای خدمت و آموزش پا به حیات نهاده ایم. ابتدا، آموزش، سپس خدمت درست انجام دهیم. هر یک از اعضای جمعیت نور و یا یک مسافر یا همسفر واقعی، دو خصوصیت یا مشخصه خاص دارد. آموزش دیدن و خدمت کردن. اگر این دو مشخصه در کسی به صورت پر رنگ قابل دید باشد، بدانیم که در حال حرکت مفید و موثر است و در غیر اینصورت، یعنی کم رنگ بودن این دو خصوصیت و یا یکی از آن ها، بدانیم که حرکت، حرکت پایدار و ماندگاری نخواهد بود. در جمعیت نور اگر کسی در حال یادگیری و خدمت نباشد، قطعاً از مسیر خارج می شود و درمسائل منفی و حاشیه ای وارد می شود.

در هر اجتماع انسانی، از مدرسه گرفته تا دانشگاه، از فروشگاه تا کارخانه و خلاصه هرجایی که تعدادی انسان با هم باشند، یک سری مسائل حاشیه ای نیز ممکن است وجود داشته باشد و جمعیت نور نیز از این قاعده مستثنا نیست، ما نمی خواهیم ادعا کنیم که تمام اعضای جمعیت به طور کامل از این مسایل به دور هستند و کوچکترین مسئله حاشیه ای وجود ندارد. خیر، ممکن است در اینجا هم مسائل حاشیه ای در حد جزئی وجود داشته باشد. اما عده ای بسیار کم  وارد این مسائل می شوند. و آنها افرادی هستند که نیروی شان را صرف آموزش و یادگیری و خدمت نمی کنند، این افراد به صورت خودکار، جذب مسائل منفی و حاشیه ای می شوند، غیبت می کنند، دیگران را نقد و بررسی می کنند. در امور شخصی دیگران تجسس می کنند و خلاصه این که در نهایت معرکه می گیرند. به قول معروف، اگر افسار نفس و خواسته های آن را در دست نگیریم، نفس، افسار ما را در دست خواهد گرفت و به سویی می برد که خود می خواهد.
حال از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم،
مصرف کننده مواد مخدر، برای رسیدن به درمان و رهایی، باید از راهنمایی های  راهنمای خود و یا مرزبانان نمایندگی، در پروسه درمان اعتیاد، تبعیت کند و حرف آن ها را گوش کند و عمل کند، بعضی وقت ها راهنما چیزی می گوید و یا مسئله ای را مطرح می کند که لازم است رهجو اجرا کند، مثل برنامه جدید و یا  چند روز سقوط آزاد و قطع مصرف و یا حرکتی که لازم است برای رسیدن به درمان و رهایی، رهجو انجام دهد و یا ممکن است مرزبانان در جایی امر و نهی کنند که برای برقراری نظم و انضباط لازم است اجرا شود. اما بعضی وقت ها رهجو ممکن است برایش جالب نباشد و به سطحی از دانایی نرسیده باشد که بداند انجام این مهم برای درمان و رهایی او ضروری است. ممکن است در این حالت، به دلیل جهل و نادانی، شروع کند به نق زدن و وارد مسائل و افکار منفی شدن که چرا رهنمای من چنین برنامه ای به من داده است، چرا مرا تحویل نگرفته است، چرا برای فلانی خندید و برای من نخندید، چرا دیگری را تحویل گرفت و مرا تحویل نگرفت، چرا مرزبانان چنین چیزی گفتند و خلاصه اینکه ممکن است صدها مورد و مسئله از افکار منفی و مخرب در ذهن او ایجاد شود و حال او را خراب کند. معمولاً، نق زدن ها و وارد حاشیه شدن ها و معرکه گیری ها، ابتدا در ذهن و تفکر ایجاد می شود؛ از آنجایی که به هر چه فکر کنیم همان اتفاق هم برایمان می افتد، در عمل نیز این مسئله نمود پیدا می کند و شخص عملا از مسیر خارج می شود و اگر ادامه پیدا کند، ممکن است کاملاً شخص را از مسیر درمان خارج کند.

در این حالت ممکن است او جذب افرادی بشود که خود آن ها هم  در چنین تفکراتی غوطه ور هستند، در چنین جمع هایی، خبری از آموزش نیست، بلکه روز به روز بیشتر در افکار منفی فرو می رود و ممکن است به جایی برسد که هر آنچه بدست آورده است از دست بدهد.

تجربه نشان می دهد، افرادی که در جمعیت نور در چرخه آموزش و خدمت قرار دارند، به ندرت جذب مسایل حاشیه ای می شوند، آنهایی که بازیگر هستند، آموزش می بینند و خدمت می کنند، تغییرات را در تفکر، اندیشه و جهانبینی آنها به وضوح می بینیم و اینگونه مسایل برایشان معنا و مفهومی ندارد. آن ها نیرو و توجهشان روی خودشان و عملکرد خودشان معطوف شده است و کاری به کار دیگران ندارند. اما کسانی که تماشاچی خدمت دیگران هستند و از چرخه آموزش و خدمت باز می مانند، مشمول این تغییرات در تفکر و جهانبینی نمی شوند. آن ها نیرو و توجهشان معطوف عملکرد دیگران می شود و این، یکی از بدترین حالاتی است که ممکن است یک انسان دچار آن شود. شروع می کنند به ایراد گرفتن و غیبت دیگران و نقد کردن عملکرد دیگران. خسی را در چشم دیگران می بینند، اما چوب را در چشم خود نمی بینند.

خصوصیت خاص کسانی که خدمت نمی کنند و بازیگر نیستند، همین مسئله، یعنی ایراد گرفتن از خدمت دیگران، ایراد گرفتن از همه کارهایی که در جمعیت نور انجام می شود و نق زدن همیشگی است.

گاهی اوقات مشاهده می شود که بعضی ها می گویند در جمعیت نور، نوبت خدمت به ما نمی رسد، نوبت مشارکت و یا خواندن نوشتار به ما نمی رسد، و حتی برای نظافت سالن هم  به ما نوبت نمی رسد. اما باید بگوییم  در آینده نزذیک که با اجرا شدن طرح لژیون خدمت گزار، این مسئله نیز منتفی می شود.
براساس این طرح، در هر یک از جلسات جمعیت نور، یکی از لژیون ها، به عنوان لژیون خدمتگزار، که نوبت آن را مرزبانان تعیین می کنند، کلیه مسئولیت ها و خدمات آن جلسه را به عهده می¬گیرد. مثل نگهبان نظم، میهمان دار، مسئولین آبدارخانه و پذیرایی  میکروفن گردان، خواندن نوشتارهای اول جلسه، مرتب کردن سالن قبل از جلسه و نظافت سالن بعد از جلسه . لژیون هایی که نیروی کافی برای تمام این خدمات نداشته باشند، معمولاً از لژیون های دیگر کمک می گیرند. نتیجه بسیار ارزشمند طرح لژیون خدمتگزار این است که نوبت خدمت به تمامی لژیون ها و اعضای جمعیت نور می رسد و فرصت خدمت به صورت چرخشی به همه می رسد و دیگر کسی نمی تواند ادعا کند که نوبت خدمت به ما نمی رسد. در ثانی، خدمت در جمعیت نور داوطلبانه است و همیشه کارهایی هست که در نمایندگی باید انجام شود و کسانی که واقعاً عاشق خدمت هستند، می توانند خدمت کنند.

در کنار خدمت، آموزش و یاد گیری نیز باعث می شود تا دیگر مجال و تفکری برای این گونه مسایل وجود نداشته باشد.
قدر مسلم، رابطه ای که بین یادگیری و معرکه گیری می توانیم برقرار کنیم، این است که هر زمان از آموزش و خدمت فاصله بگیریم، به سمت مسایل از این دست، از جمله معرکه گیری کشیده شویم. این دو در کنار هم وجود ندارند، شهر وجودی، تفکرات و ذهن ما، فقط جای یکی از این هاست. یا یادگیری، آموزش و خدمت، یا معرکه گیری، نق زدن و حاشیه.

معرکه گیری، نق زدن، حاشیه، همه و همه، تجلی نادانی است. جهل و ناآگاهی. برای همین در تمام جلسات جمعیت نور در بدو شروع جلسه، نگهبان می خواند که برای رهایی از دست بزرگترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است، 19 ثانیه سکوت نماییم و به خدا پناه ببریم.

ما دشمن بیرونی نداریم، دشمن ما در درون ماست. هیچ کس از بیرون نمی تواند به ما آسیب برساند، آن کس که به ما آسیب می رساند، خود ما هستیم. تنها کسی که می تواند ما را نابود کند، تنها کسی که می تواند جایگاه ما را متزلزل کند و باعث سقوط ما شود، فقط و فقط خود ما هستیم، جهل و نادانی ماست، جهل و نادانی که ممکن است در درون هر انسانی باشد و برای همین باید بیاموزیم، باید یادبگیریم، باید آموزش ببینیم و عمل کنیم.

شاید این خصوصیات، عشق به آموختن و آموزش و عشق به خدمت به هم نوع باشد. وقتی برای انجام هر کاری، عشق در میان باشد، آن کار طور دیگری انجام می شود. به بهترین شکل ممکن انجام می شود. از انجام آن نهایت لذت را می بریم. وقتی عشق باشد، چیزی به نام مانع، معنا و مفهوم ندارد. برای درمان اعتیاد، اگر عشق به رهایی نباشد، مطمئن باشید نیروی مخوف شیطان بسیار قوی تر از ماست. اعتیاد بیماری نیست که به توان با سهل انگاری و باری به هر جهت بودن، آن را درمان کرد. درمان اعتیاد نیروی عظیمی را می طلبد که جز با نیروی عشق نمی توان به مصاف آن رفت. و این عشق، عشق به آموختن و عمل کردن است. بقول سردار باید ساخته بشویم و برای ساخته شدن، باید بیاموزیم تا به درجه ای که ممکن است.

مطرب عشق، عجب ساز و نوایی دارد     نقش هر نغمه که زد، راه به جایی دارد، حافظ

تهیه و تنظیم: گروه کاوشگران جمعیت احیای انسانی نور سینا

مورخ: 28 آبان ماه 1399

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *