در جمعیت نور برای درمان اعتیاد (سیگار و…) به روش B M T سیستم x بدن را به صورت کاملاً علمی، کاربردی و تجربی از بی تعادلی به تعادل میرسانند، که کاملاً اثبات شده و به شکل قانون در آمده است.
در اینجا دو نکته مطرح است: اول اینکه سیستم هورمونی بدن، تحت تأثیر مواد مخدر و داروهای روانگردان و هر ماده یا داروی دیگری که از سد خونی مغز عبور میکند، بدون تردید از تعادل خارج میشود؛ و این نقطه عطف دانش جمعیت نور درباره سیستم X است.
پزشکان تاکنون به این نتیجه رسیدهاند که تغییر سطح دوپامین در موارد مختلف و افراد گوناگون بهگونهای متفاوت تأثیر گذار است و این اختلالات در برخی افراد مشترک و در برخی منحصر به فرد است.
بهعنوان مثال، بنیادهای علم کشاورزی یکی است؛ اما کشاورزان در اقلیمها و شرایط آب و هوایی مختلف بهگونههای متفاوت عمل میکنند. بدین معنا که سیستم کاشت، داشت و برداشت برای تمامی کشاورزان در شرایط آب و هوایی مختلف یکسان است اما در بعضی اقلیمها بر اساس شرایط جغرافیایی و با توجه به رطوبت و یا خشکی هوا یا سرد و گرمی هوا، نحوه عملکرد کشاورز، قدری تفاوت میکند. بر این اساس به عنوان مثال ما در جمعیت نور میدانیم که درمان افراد مصرف کنندهٔ انواع مواد مخدر، توسط تریاک محقق شده است و به آن یقین داریم اما اجرای پروتکل درمان برای هر یک، شیوهٔ خاص خود را میطلبد؛ و به همین علت جمعیت نور بر اصل قوانین و بنیادهای سیستم X تأکید کرده است.
نکته دوم این که تجربه ثابت کرده است، افراد مصرف کننده وقتی در گروههای همسان قرار میگیرند، تأثیر برخی مسائل روانی همچون تشویق، همدردی، دلداری، همفکری و همزبانی و وجود درد مشترک، بر روی آنها بسیار بیشتر از زمانی است که به پزشکی مراجعه میکنند که خود تا کنون سابقه هیچ گونه مصرفی نداشته است و طبعاً درک تجربی از شرایط و عوارض جهان اعتیاد را ندارد.
در گروه درمانی به مفهوم درمان افراد با وجود استاد راهنما، مبانی آموزشی دقیق و مستدل و همچنین رهجویان خواهان درمان و رهایی می باشد.
اما حلقه مفقوده در این میان؛ آن است که باوجود اینکه نحوه اثر گذاری دقیق مواد مخدر بر سیستم ایکس در دانش جمعیت نور به صورتی تجربی و علمی کاملاً روشن است. اما ابعاد پیچیده و گستردهٔ سیستم هورمونی بدن، هنوز بهطور کامل مشخص نشده و به همین خاطر، نام این سیستم را سیستم ایکس می گویند (علامت ایکس در علم ریاضی نماد مجهول است).
در واقع هنوز پزشکان به دانش قطعی درباره سیستم ایکس و نحوه اثر گذاری مخدرهای آمفیتامین و متا آمفیتامین بر سیستم هورمونی نرسیدهاند بلکه تنها نتیجه اثبات شده، ارتباط و اثر قطعی و یقینی مواد مخدر، مدت زمان مصرف و تخریب آن بر مغز است. به این معنا که هر چه نوع ماده مخربتر و زمان مصرف بیشتر باشد، شاهد اختلالات مغزی بیشتری خواهیم بود.
نکات بنیادینی که در جمعیت نور راجع به این سیستم مطرح شده عبارتاند از:
سیستم بیوشیمیایی بدن، در مدت زمان مشخصی، 10 ماه و با داروی مشخص (که باید برای تجویز آن شاخص داشته باشیم)، قابل درمان است و میتوان آن را به تعادل رساند. تریاک به دلیل آلکالوئیدهای درونی اش، بهترین داروی شاخص، برای درمان سیستم X است. در این راستا وظیفه پزشکان این است که این چالش علمی را حل کرده و مشخص سازند که چگونه داروی تریاک به روش B.M.T میتواند حتی مصرف کنندههای مواد محرک، آمفتامین و متا آمفیتامین را (با توجه به عدم تشابه مواد مرفینی با مواد محرک) نیز به درمان برساند.
نه تنها بیماری اعتیاد، بلکه تمامی بیماریهایی که به شکل مزمن و پیش رونده وجود دارند و سیستمهای دارویی فعلی به آنها جواب نمیدهند، به خاطر عدم تعادل در سیستم بیوشیمیایی رخ دادهاند.
سیستم بیوشیمیایی عبارت است از: نوروترنسمیترها یا ناقلهای عصبی، هورمونهای غدد درون ریز و برون ریز، نوع ترشح آنها، اثرشان بر جسم، مقدار و اندازهشان و هر آنچه بر سیستم رسپتورها، نوروترانسمیتر ها یا ناقلهای عصبی اثر میگذارد.
بحث دیگر، نوع نگرش و مسئله جهان بینی است. شگفت آنکه برای ما قطع یقین، اثبات شده که انسان آنچه را توسط حس، بهصورت پیام دریافت میکند و حتی نوع تفکر فرد، بر سیستم بیوشیمیایی و سیستم X وی بسیار تأثیر گذار است. در اینجا علم هولوگرافیک، بهخوبی توضیح میدهد که چگونه تفکری که ماهیت فیزیکی و وجود خارجی ندارد، میتواند به شیوهای حیرت انگیز بر عملکرد جسم تأثیر بگذارد؛ اما هنوز در علم پزشکی دستگاه یا شیوهای وجود ندارد که بتواند دقیقاً امواج مغزی و نوع تأثیر گذاریشان را بر جسم مشخص سازد، بلکه هر آنچه تا کنون در مورد آن بررسی و گفتگو شده است، همگی نمودهای تفکر است، نه ماهیت خود تفکر!
بنابراین سؤالاتی از این قبیل که چگونه یک خبر، سطح دوپامین خون را بالا میبرد و یا با تماشای یک تصویر فشار خون فرد تغییر میکند، هنوز بیپاسخ ماندهاند، اما دانش جمعیت نور در مثلث درمان بر اساس تحقیقات علمی خود، این حقیقت را مبنا قرار داده است که جهان بینی، جسم و روان، کاملاً بر یکدیگرند اثر گذارند.
تمامی پروتکلهای درمانی در دنیای پزشکی نیز بر اساس علم آمار و احتمال و سعی و خطاهای تحقیقی و مستند پذیرفته شدهاند؛ و این دقیقاً همان کاری است که جمعیت نور درباره جهان بینی انجام داد. ما در جمعیت نور مکانیزم سیستم تفکر را نمیدانیم، اما نتیجه درمان B.M.T بر سیستم تفکر و اندیشه، کاملاً برای ما قابل رؤیت و استناد است. همچنان که نمونههای درمان شدهای که بهدرستی به پایان خط درمان و همچنین به تعادل میرسند، به هیچ قیمتی حاضر به بازگشت به جهان اعتیاد نیستند و نمیتوانند دانستههای خود را از یاد برده و یا بر خلاف آن عمل کنند و نکته حائز اهمیت دقیقاً همین جاست.
کسی که به لحاظ تفکر و جهان بینی به آن شناخت و آگاهی دست پیدا کند، ضمن اینکه سوپاپ اطمینان و یا محرک مغزی برای سیستم بیوشیمیاییاش طراحی کرده، هم از لحاظ تفکر و جهان بینی توانا شده و هم به درمان جسم و سیستم بیوشیمیایی بدن نائل گشته است.
این در حالی است که تمامی مقالات علمی کاملاً با شک و تردید راجع به سیستم گروه درمانی اعتیاد صحبت کردهاند، مکانیزم دقیق آن را تشریح نمیکنند. بدین ترتیب، این بخش از مثلث درمان که دانش جهان بینی و یا احساس و درک و دریافت و برداشت ما دربارهٔ خودمان و قوانین هستی چه تأثیری بر درمان ما دارد؛ کاملاً مغفول مانده است.
همانطور که در ابتدای کتاب رهایی از منطقه 19 درجه بالایی آتش ذکر شده، درمان در قدم اول یک مقوله کاملاً فیزیکی و مربوط به جسم است و تا زمانی که جسم به آرامش نسبی دست نیابد، جهان بینی نیز تغییر نمیکند. تمامی شاخصها و پروتکلهای درمانی جسم نیز به نهایت دقت و درستی در جمعیت نور مطرح شدهاند. سپس به مقوله جهان بینی پرداخته شده و جمعیت کاملاً معتقد است که درمان این دو باید همزمان با یکدیگر صورت گیرد. در دانش جمعیت این نکته فرض است که با کاهش یک پنجمی داروی اپیوم، باید به میزان دانایی فرد اصطلاحاً یک پنجم اضافه شود.
اما سؤال اینجاست که یک پنجم دانایی را چگونه میتوان تعریف و اندازه گیری کرد؟
با توجه به پروتکل سفر اول ، در واقع این وظایف رهجو و آموزش وی در مسیر درمان است که به دانایی او اندکاندک میافزاید. جهان بینی جمعیت نور، بر نحوه درمان بسیار اثر گذار است. تا جاییکه میتوان گفت، تأثیر درمانی دانش جهان بینی، مکمل داروی درمان است. انسانهایی که سرمنشأ تغییر در جهان درون و بیرون هستند، همگی به قدرت شعور و شناخت و تفکر بالایی نائل شدهاند.
اگر فردی به عنوان مصرف کننده این درک را داشته باشد که به چه مکانی وارد شدهاست و جمعیت نور چگونه جایی است، نباید سر سوزنی در درمان، بازگشت داشته باشد (در حقیقت، بازگشت، زمانی مطرح است که فرد، اصلاً نرسیده باشد که در صورت رسیدن، بازگشت مفهومی ندارد ). بر اساس دانشهای جمعیت، به احتمال بالای 90 درصد تمامی افراد مصرف کننده پیش از اولین مصرف، دچار عدم تعادل در سیستم ایکس بودهاند.
بر اساس پیام یکی از اساتید که میفرمایند: بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل ذره بروید و ترکیبها را جدا نمایید ” تمامی اعضای جمعیت نور موظفاند در زمینه درمان به روش B.M.T کار تحقیقی انجام دهند.
حشیش، کوکائین و گراس همه در گروه آمفیتامین ها جای دارند اما شیشه در رده متا آمفیتامین ها قرار دارد. متا آمفیتامین ها به حل شدن در چربیها سریعتر واکنش نشان داده و به همین دلیل هم سریعتر از سد خونی مغز عبور میکنند و تخریبهای بهمراتب بزرگتر و عمیقتری در آن ایجاد مینمایند.
جالب آنکه حشیش، 2.5 برابر، کوکائین 3.5 برابر، مقدار دوپامین را در مغز بالا میبرد اما همین میزان برای متا آمفیتامین (شیشه) 10.5 برابر است. پزشکان معتقدند، در مصرف کنندگان شیشه منجر به پیامدهای روانی دیگری همچون بیخوابی، پر خوابی و یا افزایش میل جنسی میشود، دقیقاً به خاطر ترجمان سیستم دوپامینی مغز از این محرکهاست که باعث ترشح برخی ترکیبات درونی سلولهای مغزی شده است.
به همین دلیل است که در قدم اول، ترک شیشه بسیار دشوار است؛ و البته خوشبختانه، آن بخشهایی از مغز که مسئولیت حافظه بلند مدت و کوتاه مدت را بر عهده دارند، ضمن اینکه از بنیادهای مشترکی تبعیت میکنند، دو مکانیزم عملکرد کاملاً مجزا دارند.
تفاوت حافظه کوتاه مدت و بلند مدت در این است که بر اساس عملکرد سیستم دوپامینی مغز که همان سیستم یاد آوری خاطرات لذت و درد است، با فاصله گرفتن از مصرف هر گونه ماده مخدر و استفاده از ماده جایگزینی برای درمان آن، حافظه کوتاه مدت شخص گویی به خواب میرود، یعنی خاطره لذت در وی کمرنگ میشود. در پیامهای آسمانی نیز بر این نکته تأکید شده که ما انسان را موجودی فراموشکار آفریدیم. این فراموش کاری کاملاً به نفع فرد است و هر دو بعد او را در برمی گیرد. بدین معنا که فراموشی هم در سیستم فیزیولوژی و هم در سیستم تفکر و اندیشه حادث میشود.
مانند سیستم و عملکرد غدد درون ریز و برون ریز که در اثر استفادهٔ زیاد یا عملکردی، فعالیت آن غدد به همان میزان کم یا زیاد میشود.
یکی دیگر از نکات بنیادین جمعیت نور این است که مواد شیمایی مانند هروئین، کراک، شیشه و کوکائین به هیچ عنوان تیپر کردنی نیستند. در حالی که تریاک، شیره، قرص ترامادول و سایر مواد قابل تیپر شدن هستند؛ اما سؤال اینجاست که چرا مواد صناعی شیمیایی به روش تیپر جواب نمیدهند؟ یکی از دلایل میتواند این باشد که قدرت حافظه کوتاه مدت بسیار زیاد است و به فرد این اجازه را نمیدهد که موادی مانند شیشه را تیپر کند، چرا که سیستم تفکر فرد تابعی از سیستم هورمونی و ترجمانی مغز است و از آنجا که یادآوری لذت یازده برابری دوپامین در تکرار مصرف، یادآوری می شود، توان تیپر را از شخص سلب می کند. بنابراین توصیه جمعیت نور قطع کامل این مواد و استفاده از دارویی است که اختلالات و عوارض آشکار و پنهان (سندروم محرومیت) را جبران کرده و فرد را از ولع مصرف خارج کند؛ بنابراین در حالی که شیشه دوپامین مغز را تا یازده برابر بالا میبرد، تریاک مقدار دوپامین طبیعی بدن را تا سه برابر افزایش می دهد.
سلولهای درون بدن ما، بهمراتب از خودمان هوشمندترند چرا که بر اساس دانشی عمل میکنند که از مبدأ آفرینش در وجودشان تعبیه شده است. اگر قرار بود خودمان به خاطر بسپاریم که نفس بکشیم، قطعاً زنده نمیماندیم. خلقت سازمان و تشکیلاتی است که با برنامه ریزی بسیار دقیق به کار خود ادامه میدهد.
بنابراین نهایت نادانی و جهالت است که فرد مصرف کننده با وجود این موهبتی که بر اساس دانش جمعیت نور در اختیار وی قرار داده شده، سفر اول خود را خراب کند.
مدتِ قدرتِ حافظۀ کوتاه انسان تا زمانی که به درجات و مراتب رفیع داناییِ دست نیافته باشد، بیشتر است و از لذتهای متداول که بهجای خود بسیار ارزشمند و مطابق با ماهیت خاکی جسم است، بسیار سرمست میشود اما هنگامی که این مرتبه را پشت سر نهاد و با دانشِ شناختِ حقیقت آشنا شد، لذتی از جنس حقیقی در حافظه بلند مدت مینشیند. ” افراد با ایمان همواره آرامش دارند و افرادی متعادل هستند، چرا که لذت دوپامینی در آنها عمیق و بلند مدت است. “
(در مسیر ضد ارزشها، پرداختن به خواستههای نامعقول همیشه در ابتدا با لذت بسیار و در ادامه با تخریب عمیق همراه است، در حالی که در مسیر ارزشها ممکن است در ابتدا خیلی لذت بخش نباشد ولی در ادامه جهانی مملوء از آرامش و تعادل را برای انسان به ارمغان میآورد.)
اینکه فطرت انسانها به سمت خوبی تمایل بیشتری دارد، از همین نکته تبعیت میکند. انسانها اغلب بیشتر تمایل به سازندگی دارند تا تخریب؛ بنابراین غلبه بر روشنایی، حافظۀ ماندگار و شناخت حقیقت است. هیچ موجودي در هیچیک از مرحله هاي تکاملی خود، به خواب نمی رود و اگر هم به ظاهر خواب باشد، در حال گرفتن قدرت و قوت از مبدا خویش است، تا راه را بهتر بیابد و فرمان را بهتر به اجرا در آورد . تمامی ادیان به این نکته معتقدند که پیروزی با روشنایی است.
دانایی در هسته نفس و آرشیو ما ذخیره میشود. تمامی دانشِ دو عالم در وجود انسان نهاده شده و ما تنها کاشف این علوم هستیم. قدرت مطلق میفرمایند : ” هر آنچه در دو عالم هست، در هسته وجود انسان قرار داده شده ” و در حقیقت ما در طول مسیر زندگی پیوسته در حال یادآوری آنها هستیم. استاد راهنما و تمامی پیامبران، بشر را صرفاً هدایت و راهنمایی کرده و به یاد انسانها آوردهاند. به قول استاد: ” من آدرس خودتان را به خودتان میدهم “. فلسفه رفتن به پایینترین درجات تاریکی، در حقیقت این است که ما با کسب دانایی، در حال تبدیل کردن تاریکی به روشنایی هستیم. در مسیر تزکیه، اولین دشواری ندیدن تاریکی است. همانگونه که در مسئله اعتیاد در وهله اول، فرد باید بپذیرد که مصرف کننده است و صورت مسئلهٔ اعتیاد را بهدرستی بشناسد.
نور خواهی مستعد نور شو
دور خواهی خویشبین و دور شو (مولانا)
صورت مسئلۀ اعتیاد
عدم شناخت و آگاهی راستین نسبت به صورت مسئله اعتیاد و متعاقب آن، تعاریف غلط، جهانی را گمراه کرده است .
استاد” کلام در دهان جاری می شود و حقیقت نمایان و عدالت جاری، آن کس که میبیند و میشنود، انسان باشد، می تواند با شهر و بلد ما آشنا شود و در پی کشف حقیقت درآید.”
درک جایگاه و اهمیت شناخت مسئلۀ بیماری اعتیاد را همین بس که به سابقۀ وجود مواد مخدر و پدیده ای به نام اعتیاد در طول تاریخ حیات بشری، توجه کنیم و تبعات سنگین و گاه غیرقابل جبران آن را بر موجودیت انسان، خانوادهها و جوامع، نظارهگر باشیم و ویژه تر آن که در این برهه از زمان جهش ساختاری انواع مخدرهای صناعیشیمیایی و آمار جمعی و سنتی مصرف کنندگان این موادِ ویرانگر نیز بر کسی پوشیده نمانده است.
” بدیهی است که همه درد و آلام بشر به انگیزه دانش های کشف نشده است. ”
گویی در طول تاریخ ، هر چه مشکلات و بیماریهای فراگیرتر و مهلکتر پیدا شده اند ، دیر زمانی به انجام کشیده است تا محقق، اندیشمند و یا حکیمی الهی بر بنیاد تفکر، تجربه و آزمون و صد البته در پرتو الهامات اهورایی، موفق به یافتن راه و کشف و ابداعی گردد تا بدان سبب، جان مردمان دردمند را به سوی نجات و آرامشی ماندگار رهنمون سازد.
مکتوبی که تحت عنوان؛رهایی از منطقه 19 درجه بالایی آتش و مقاله، 19 اصل، اصول شناخت اعتیاد ” پیش روی شماست بیان واقعیات و حقایقی است در مورد شناخت بیماری اعتیاد، اوضاع و احوال مصرف کنندگان مواد مخدر و چگونگی روش درمان، که دستاوردیست گرانقدر از تفکر و اندیشه ژرف آقای محمدداودی، کارشناش روانشناسی و بنیانگذار جمعیت احیای انسانی نور سینا که در بستر تحقیق و مطالعات گسترده و مستمر است.
بیان واقعیتِ اوضاع و احوال بیماران اعتیاد و نیز روشنگری در بیان حقیقتِ درمان که مبتنی بر قوانین و هنجارهای جاری و غیر قابل تغییر هستی می باشد، بدون تردید می تواند دارای سهم عظیمی در بالا بردن سطح آگاهی و دانایی عموم انسان ها و همچنین گشایشی نو، در باز کردن گره کور ترک های نافرجام و عملکردهای نادرست در این زمینه باشد.
در استواری این شیوه بایستی بدانیم که بدون تردید « علمی که تجربه شده باشد، سندی بدون نقص خواهد بود .»
امید است اندیشه های پویا و جویای دانش راستین، با برخورداری از دانش نوین این مکتوب، پویندگان راه نور و روشنایی باشند.
این جهان فعل است و ما اندیشهایم
پیش دیر افعال او نو پیشهایم
پیش از انجام عمل اندیشهایست
حکمت اندیشه ها را ریشهایست
تهیه و تنظیم: گروه کاوشگران جمعیت نور
مورخ: 19 آبان ماه 1400