بسم الله الرحمن الرحیم
لیست دستور جلسات هفتگی جمعیت نور، بر مبنای نیاز های یک مسافر در طول یک سال سفر و طول درمان اعتیاد و همچنین سایر مسایلی که در جمعیت نور نیاز به آموزش آن ها می باشد، تنظیم می شود.
بخشی از این دستور جلسات، مستقیماً به موضوع جهانبینی مربوط می شود.
در ابتدا سعی میکنیم تعریفی ساده از تفکر ارائه دهیم، و سپس به نحوه ی اجرایی کردن آن می پردازیم. تفکر را میتوان متمرکز شدن روی یک فکر و ایده تعریف کرد. به بیانی دیگر از تمامی جوانب و زوایا به یک فکر نگریستن. ما در طول روز افکار زیاد و متنوعی را در ذهن خویش مرور می کنیم و روی تعدادی از آنها تمرکز میکنیم. متمرکز شدن روی یک فکر یعنی به شیوه ی اجرای ان، به عواقب و نتیجه ی آن، به سود و زیان آن، به زمان اجرای آن، به احتمالات و پیش بینی های مثبت و منفی آن و… توجه کردن.
از کتاب 60 درجه:
سلام به جمع دوستان محبت؛ آن عزیزانی که دور هم جمع شده اند تا محبت خویش را نشانی از محبت بیکران بدانند، ما همه برای انسانها، احترام انسانی، قایل هستیم. در این مکان، دلهایی هستند که میخواهند بدانند که آیا می شود به آن درجه، ارتقا یافت که هیچ موضوع دیگری بطور مشکل، مطرح نشود؟ البته به دو طریق می شود، با تفکر و بی تفکر، کدام یک سهل تر است؟
در ادامۀ آن؛ به مسائلی رسیدید که از هر لحاظ، قابل بسط و توضیح باشد؛ یا اینکه بی تفکر، به قدمهای دیگری رفتید کـه هیچوقت توضیحی نداشته باشید و یا نتوانید توضیح بدهید.
حتماً معنی دومی را خوب ادراک می نمائید.
به تک تک انسانها میگوئیم که در پایان یک نقطه و آغاز نقطۀ دیگر، آنچه با خود میخواهند همراه داشته باشند، با تفکر و اندیشه باشد؛ بدون هیچ ترس و خوف، میتوانید به بلندترین سلسله جبالها، راه بیابید.
اگـر سؤالی است مطرح کنید؛
در مثلث دانایی تفکر ضلع اصلی است و آموزش و تجربه به هنگامی سودمند واقع می شود که فرایند تفکر به بهترین شکل ممکن انجام شود. به بیانی دیگر آموزش و تجربه در سایه ی تفکر صحیح و سالم است که می تواند انسان را به اهداف مورد نظرش نزدیک کند. انسان هایی که شیوه ی صحیح تفکر کردن را بلد نیستند، همواره محکوم به شکست اند و ناگزیرند که شکست ها ی گوناگون را تجربه کنند و به سبب آن آسیب و صدمه ببینند در نتیجه اگر انسان متفکر با شیوه درست تفکر کردن، می تواند به مهمترین هدف زندگی که همانا آرامش است، دست یابد.
سؤال: آیا انسانی که گمراه شده و یا انسان بدی شده است؛ امکان دارد هدایت شود؟
جواب : اگر بخواهیم کوتاه جواب بدهیم؛
بلی، در بدترین شرایط که؛ آیات الهی، نازل گردید. هر قومی که کمتر از وحشیهای جنگل نبودند، بارها اشتباه کردند؛ اما خداوند آنان را به بخشایش دعوت نمود، البته با گفته های الهی که راوی آن رسول خدا بوده است. امروز هم، باز ممکن است انسانهایی باشند که با وجود گذشت قرنها، در تکامل، دچار چندگانگی بشوند و بارها اشتباه کنند؛ یا به طور عمد و یا سهواً، فرقَی نمیکند؛ هر دو از میزان نادانی آنها حکایت دارد. باید اینجا یک موضوع را متذکر شد:
میزان دانائی؛ سواد نیست، تمدن نیست، مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست. بایستی ؛ انسانی اندیشید.
به رفتارها و عمل و سخن، آزمایش الهی بدهید. از این مطلب، چنین استنباط می شود که علامت و نشانه دانایی، سواد نیست، متمدن و امروزی بودن نیست؛ لباس های شیک و همگام با فشن روز دنیا بودن نیست. علامت و نشانه دانایی، اندیشه و تفکر ماست و بعد از تفکر، اینکه ما در آزمایشات روزانه، و دوراهی و چند راهی هایی که در طول روز و در تمامی لحظات زندگی و حتی در خواب با آن ها مواجه می شویم، چه راهی را انتخاب می کنیم.
انتخاب های ما نشانه دانایی ماست.
مقوله دانایی تفسیر دیگری نیز دارد که در کتاب اندیشه و جهان بینی به آن اشاره می شود. بر این اساس، میزان دانایی ما در سطحی مثلث گونه قرار می گیرد که اگر اضلاع آن برابر باشد، می شود دانایی مؤثر یا دانایی که می توانیم به آن عمل کنیم، در غیر این صورت، یعنی اگر اضلاع مثلث دانایی ما برابر نباشند و یا کوچک و بزرگ باشند، آن دانایی، دانایی مؤثر نیست.
اضلاع مثلث دانایی عبارتند از تفکر، تجربه و آموزش. یعنی اگر ما در مقوله ای به اندازه کافی تفکر، تجربه و آموزش داشته باشیم، می توانیم ادعا کنیم که در آن مقوله به دانایی رسیده ایم. اما اگر اضلاع برابر نباشند مثلأ تجربه زیاد باشد اما تفکر کم باشد یا تفکر باشد اما آموزش کافی نباشد، آن وقت، آن دانایی فقط در حد دانستن است، دانستنی که توان عمل به آن را نداریم.
اکثر انسان ها دارای مثلث بزرگی از دانایی هستند، بسیاری از مسائل را می دانند، اما مثلث دانایی مؤثر آن ها که در درون مثلث دانایی قرار می گیرد، معمولأ خیلی کوچک است. یعنی میزان دانایی مؤثر به مراتب کمتر از میزان دانایی است.
باید بدانیم برای دانسته های ما و یا علم و دانش ما که توان عمل به آنها را نداریم، ارزشی وجود ندارد. باز هم به قول بزرگی برای باورها ارزشی نیست “، باور، اعتقاد یا علم و دانشی که ما به آن عمل نمی کنیم، ارزشی ندارد.
به دیگر سخن، این نوع از دانستن فرقی با ندانستن ندارد.
البته مسیر رسیدن به دانایی مؤثر از دانایی غیر مؤثر می گذرد و ما ابتدا به دانایی می رسیم و سپس در ادامه آرام آرام دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل می شود و اگر از این منظر به دانایی نگاه کنیم دیگر نمی توانیم بگوئیم که مطلقأ هیچگونه ارزشی ندارد. به هر حال منظور این است که دانسته ها و یا دانایی ما زمانی ارزش پیدا می کند که به آنها عمل کنیم.
در دنیای ما بعضأ اینگونه تصور می شود که انسان های با سواد و یا با درجه علم و دانش بالا، قطعأ انسان های دانایی هستند، اما گاهی اوقات با انسان هایی روبرو می شویم که از علم و دانش و سواد بالایی برخوردار هستند اما در مجموع انسان های دانایی نیستند و ما شاهد رفتارهایی از آن ها هستیم که اوج بی تعادلی و حال خرابی است، پس سواد و یا علم و دانش نمی تواند به مفهوم دانایی هم باشد و یا بالعکس ممکن است با انسان هایی روبرو شویم که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشند، اما در رفتارهای آن ها و تفکرات آن ها ممکن است چنان نشانه هایی از تعادل و دانایی ببینیم که متعجب شویم، پس بی سواد بودن به معنی نادان بودن نیست.
سواد، چیزی است که به صورت پتانسیل همه انسان ها آن را دارا می باشند، اما بایستی از حالت پتانسیل به بالفعل تبدیل می شود و این نیاز به آموزش دارد.
اما موجوداتی هستند که نرم افزار یا قابلیت سواد در خلقت آنها گنجانده نشده است. مثلأ یک الاغ هرقدر هم آموزش ببیند با سواد نمی شود، چون چنین چیزی در خلقت و طراحی او تعریف و تعبیه نشده است،
مورد دیگر، وضعیت ظاهری و یا لباس و تیپ ماست. وضعیت ظاهری و لباس و تیپ و قیافه ما ضمن اینکه بسیار مهم است، اما باید بدانیم که نشانه دانایی نیست.
خوش تیپ بودن، خوش لباس بودن، خوش قیافه بودن یک ارزش است، همانطور که انسان ها چنین شرایطی را دوست دارند مطمئن باشیم که خداوند هم دوست دارد، معمولأ همه چیزهایی که ما انسان ها دوست داریم، خداوند هم همان ها را دوست دارد، ما انسان ها زیبایی را دوست داریم، خداوند هم زیباست و زیبایی را دوست دارد، ما انسان ها صداقت و یک رنگی را دوست داریم، خداوند هم دوست دارد، ما انسان ها فقر را دوست نداریم، خداوند هم دوست ندارد، ما انسان ها دروغ، کینه، دشمنی و نفرت را دوست نداریم، خداوند هم دوست ندارد. بنابراین چیزهایی که خداوند دوست دارد انسان ها هم دوست دارند و بالعکس.
به هر حال خوش تیپ بودن خیلی خوب است و ای کاش همه ما بتوانیم خوش تیپ، خوش لباس و خوش قیافه باشیم اما نه برای تفاخر و فخر فروشی و با حس برتری جویی، بلکه با حس انسان بودن و برای جایگاه انسانی ارزش قائل شدن و اینکه چیزی باشیم که دیگر انسان ها دوست دارند نه اینکه به شکلی باشیم که دیگر انسان ها دوست نداشته باشند حتی چند لحظه در کنار ما باشند.
لباس و تیپ و قیافه هم نشانه دانایی نیست.
نشانه دانایی در نهایت به تفکرات و اعمال ما منتهی می شود، اینکه انسانی بیاندیشیم و به رفتارها، عمل و سخن، آزمایش الهی بدهیم.
یادمان باشد، ابراز دانایی و گفتن این مطلب نشانه نادانی است و یک انسان دانا هیچ وقت نمی گوید که من دانا هستم.
این موضوع یکی از رمز و رازهای عجیب دنیای ماست، وقتی بگویی که من دانا هستم، می دانند که تو نادانی و وقتی که نمی گویی که دانایی، تو را دانا می بینند.
وقتی بگویی که من بلند مرتبه هستم و انسانی شریف هستم، می دانند که تو نه بلند مرتبه ای و نه شریف.
وقتی که با تواضع و فروتنی در کنار دیگران باشی، تو را بلند مرتبه و شریف می بینند.
به دنبال بزرگی باشی، تو را کوچک می بینند، به دنبال بزرگی نباشی، تو را بزرگ می بینند.
در جایی کسی نوشته بود که یکی به دنبال پیر طریقت بود، از شخص دانایی می پرسد که من به دنبال پیر هستم، شخص دانا در جواب می گوید، نگرد پیدا نمی کنی.
زیرا آنکه پیر است هرگز نمی گوید که من پیر هستم و آنکه می گوید من پیر هستم بدان که او پیر نیست.
منظور از بیان این مطالب این بود، انسان هایی که تظاهر به دانایی می کنند، نشانه ای است دال بر نادانی.
در مقوله درمان اعتیاد ما باید به دانایی برسیم، زیرا دانایی آنگونه که در کتاب اندیشه و جهان بینی تعریف شده است، قدرت تشخیص ماهیت خواسته ها است، در هر شکل و لباسی که باشند.
ما برای اینکه بتوانیم حریف قدرتمندی چون اعتیاد که در پشت آن، قدرت شیطان نهفته است، پیروز شویم، تنها سلاحمان دانایی است.
مسیر جمعیت نور و آموزش های جمعیت نور چیزی جز رسیدن به دانایی نیست و این دانایی در نهایت خود را در رفتارهای ما و انتخاب های ما نشان خواهد داد. ما در جمعیت نور بعد از درمان اعتیاد به دنبال تعادل هستیم و تعادل نتیجه دانایی است، بدون رسیدن به دانایی نه تنها به تعادل نمی رسیم حتی به درمان هم نمی رسیم.
دانایی است که در هر لحظه به ما می گوید که چه درست است و چه نادرست و این دو راهی ها پایانی ندارد، امید که همه ما بتوانیم در مسیر دانایی حرکت نمائیم.
تهیه و تنظیم: گروه کاوشگران جمعیت نور
مورخ: سوم آذر1401