بسم اله الرحمن الرحیم
آنگاه که روشنایی آبستن تاریکی بود، اهریمن از فرمان سرپیچی کرد. گویی نقطه ای سیاه و تاریک از دل روشنایی ها زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن به جهان روشنایی ها آغاز کرد تا ظلمت و تاریکی را گسترش دهد و برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق، به اثبات برساند.
اهریمن، یاران و نیروهایی را در لامکان گرد آورد و گفت:
به انسان یک ویژگی داده شده که ما فاقد آن هستیم و ما برای اثبات شایستگی و برتری خود بایستی انسان را از طریق الهام و القاء، از سیر صعودیش منحرف نماییم.
ما فقط از طریق الهام و القاء میتوانیم او را به طرف ضدارزشها سوق دهیم؛ به عبارت دیگر، تنها میتوانیم از او دعوت کنیم، ما اجازۀ اقدام دیگری را نداریم چون اختیار انسان محترم شمرده شده است.
مطمئن باشید انسانهای زیادی به جرگۀ ما خواهند پیوست؛ زیرا انسان موجودی است با دو ویژگی، خوبی و بدی.
آنها موجوداتی حریص، زیانکار، ناسپاس و پنهان کنندۀ خدای خود هستند، مگر اندکی از آنها که عمل صالح انجام میدهند و دیگران را به صبر و محبت توصیه میکنند.
از آنجایی که قلمرو جهان مادی و جسم خاکی یا مادیات به انسانها داده شده، لذا کلیدیترین موضوع، ماده و مادیات است.
توجه داشته باشید به انسان هشداری هم بدین مضمون داده شده است:
اگر بر مادیات سوار باشی نیمی از قدرت اهریمن را شکست دادهای؛ اما اگر مادیات بر تو سوار باشد، بدان که صددرصد تو را شکست خواهد داد.
از اسب پیاده شدن، همانقدر مهم است که بخواهی بر اسب سوار شوی.
اهریمن این گونه ادامه داد:
انسانها با قوانینی بسیار مستحکم که از طرف قدرت مطلق اعلام گردیده، در حال زیستن و فراگیری هستند و نابودی این قوانین امکانپذیر نیست؛ ولی تحریف و مخدوش کردن آنها میسّر است.
تعادل؛ قانون است ولی افراط و تفریط، خواست ما.
یورش آغاز گردید؛ بازار دروغ، کینه، دشمنی، خیانت، حسادت، ترس و اضطراب رواج یافت. خور و خواب، تولید مثل و لذت جویی، مال اندوزی، تصاحب سرزمینهای مختلف، حکمفرمایی، جنگ و خونریزی توسط بشر بالا گرفت، گویی دربهای الهامات الهیِ آسمان به سبب نافرمانی بشر و نفوذ نیروهای اهریمنی بسته شد و قدرت در جسمیت، تحت فرمان نیروهای مخرب قرار گرفت و برای اینکه انسان را به سمت افکار خود سوق بدهند، برای آنها وسایل خوشی و لذتهای زودگذر گوناگونی را مهیا کردند.
در این شرایط؛ الهامات خیر و مثبتِ کمی ارسال میشد و همۀ موجودات به خصوص انسان، بسیار در درد و رنج بودند. هر کس توان مالی و اندیشۀ بسیار داشت، میتوانست بماند و در نبود اینها شکست حتمی بود.
در این وضعیت؛ انگشت اهریمن به طرف خطرناکترین و مهلکترین موضوع نشانه رفت و تیر زهراگین خود را که مربوط به جادوی هفت رنگ بود رها نمود و جادوی هفت رنگ، چیزی نبود مگر خمر!
خمر به مفهوم حجاب، پرده یا پوشش است؛ یعنی آنچه که روی اندیشه، عقل و شخصیت انسان را بپوشاند، بطوریکه خوب را از بد و زشت را از زیبا و راست را از دروغ تشخیص ندهد.
مثل؛ تریاک، حشیش، کوکائین، مشروبات الکلی، گیاهان و قارچهای توهمزا، و حتی افکار و اندیشههای مسموم و مخرب، و در نهایت مواد مخربی که در آینده به دست بشر به صورت صنعتی ساخته خواهد شد که در خارج کردن انسان از حالت تعادل، نقش بسزائی خواهد داشت که تحت نامهای مجاز و غیرمجاز ارائه خواهند شد.
در این هنگام اهریمن از این میان، وجود گلی زیبا و وحشی به نام خشخاش را که یکی از مفیدترین و شفابخشترین و مهمترین گیاهان دارویی بود، مطرح کرد و گفت:
اگر این گیاه در دست حکیم حاذق باشد، شفاست و حیات است و اگر به دست مردم عادی باشد، زهریست شیرین و به ظاهر گوارا!
و دوباره گفت:
این گیاه را و همینطور سایر مواد را در میان مردان، زنان، پیران و جوانان نیرومند و سالم، به بهانۀ سرخوشی و رسیدن سریع به محدودی از خواسته هایشان هدیه کنید و دعوت به استفاده کنید تا جنگاورترین و متفکرترین و زیباترین انسانها را تبدیل به ترسوترین و بدبختترین و زشت ترین انسانها گرداند.
فرمان اهریمن اجرا شد و در طی هزاران سال، انواع خمر گسترش یافت و مردان و زنان و پیران و جوانان بسیاری را به اعماق تاریکیها سپرد.
در این شرایط اهریمن لبخندی زد و گفت:
مرحلۀ دوم خمر را اجرا کنید!
ناگاه یکی از متخصصین از میان جمع متخصصین دانشمند با کمال نادانی گفت؛ من از عصارۀ تریاک ماده ای را کشف کرده ام که برای درمان اعتیاد به تریاک مفید است. بلافاصله دیگران باور کردند و هروئین پا به عرصۀ حیات گذاشت که دهها بار مخرب تر از تریاک و هر نوع مواد اعتیادآور دیگر بود که تا آن زمان شناخته شده بود.
باز اهریمن لبخندی زهراگین زد و گفت:
مرحله یا فاز سوم را آغاز نمائید!
این بار خطرناکترین و مهلکترین مواد خمر صنعتی را در آزمایشگاههای علمی تولید کنید و تحت نام و پوشش داروهای مفید و شفابخش و نیروزا مثل اکستازی، شیشه و… به جوامع مختلف سرازیر نمائید تا پول فراوانی برای خودتان و قتل و جنایت و دیوانگی و فساد را برای بشریت به ارمغان بیاورد. زود باشید، شروع کنید!
حال ای عزیز، اگر این موضوع را واقعیت مسلم بگیریم، باز هم حقیقت جای دیگر و چیز دیگر و هدف دیگری است؛ زیرا خداوند، حکیم و دانا و تواناست و خود تدبیر میکند و او وجود نیروهای تخریبی و انسانهای پلید و اهریمنی را برای وجود هستی به عنوان یک نیروی مکمل، لازم دانسته تا انسان به درجه ای از فهم برسد و با استفاده از عقل سلیم به جایگاهی برسد تا بداند کدام کار درست و کدام کار غلط است و توان اجرای عمل سالم را نیز داشته باشد.
بنابراین ما برای خروج از ظلمت و این جهنم، هیچ راهی نداریم؛ مگر اینکه به ریسمان الهی چنگ بزنیم، که اصل ریسمان الهی، محترم شمردن و اجرای فرامین و قوانین اوست. این قوانین چه می گویند؟
می گویند؛ دروغ نگو، دزدی نکن، خودبین مباش، ربا نخور، گمان بد مبر، رشوه نخور، عیب جو نباش، کم فروشی نکن، ترشروی مباش، فساد نکن، مواد مخدر مصرف نکن، پیمان شکن مباش، خیانت نکن، حق را ناحق نکن، عدالت خواه باش، مهربان باش، به درماندگان کمک کن، تفکر کن و تعقل کن.
حال اگر هر فردی در هر دین و مذهبی، تمام مراسم آئینی و ظاهری دین خود را به جا آورد؛ ولی قوانین ذکر شده را محترم نشمارد و اجرا نکند، بیدینترین فرد و از پیروان اهریمن خواهد بود.
بنابراین اجرای قوانین توسط انسان شرایطی را برای او به وجود میآورد تا در بهترین حالت، به زیستن ادامه دهد.
و امّا تاکنون شش وادی را پشت سر گذاشته ایم که تمامی آنها برگرفته از قوانین می باشند و قادر هستند ما را از ظلمت خارج کنند تا به طرف نور حرکت کنیم.
وادی اول؛ کشف حقیقت جهان هستی در تفکر است، وادی دوم … و وادی ششم؛ حرکت و نقطه تحمل در انسان جاریست، چون صفت گذشته در انسان صادق نیست، که آموختیم برای تغییر صفت گذشته، تنها یک راه وجود دارد و آن هم تهذیب اخلاق و یا پالایش به مفهوم تزکیه میباشد.
برای انجام این مهم یا تزکیه؛ تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و عشق سالم همراه با آموزش و تجربۀ مفید لازم است که به آرامی همۀ این موارد را در طول زمان فرا میگیریم.
چنانچه وادی های گذشته و موارد فوق الذکر را به انجام رسانده باشیم و یا به انجام برسانیم، قطعاً تبدیل به چشمهای جوشان و سپس رودی خروشان میگردیم و اگر جام ما در شروع وادی اول، خالی و یا هم اکنون نیمه پر باشد، عاقبت با تلاش و کوشش خودمان و با تزکیۀ لازم و امیدواری به زندگی پُر خواهد شد.
اکنون برای اینکه شرایط و چگونگی تبدیل شدن انسان به چشمۀ جوشان دانایی و دانای مؤثر را مطرح کنیم، چشمه های جوشان طبیعت را الگو قرار میدهیم و آنها را بررسی میکنیم.
یک چشمۀ جوشان، بایستی دو ویژگی داشته باشد:
بنابراین انسان هم برای اینکه تبدیل به چشمۀ جوشان گردد، همانند چشمۀ آب، نیاز به دو ویژگی دارد.
در مورد منابع اطلاعاتی صحیح برای رسیدن به دانایی، تاکنون به قدر کفایت در وادی ها و کتاب اندیشه و جهانبینی بحث کرده ایم و امّا در مورد اختلاف پتانسیل یا اختلاف ارتفاع.
انرژی پتانسیل؛ مربوط به اختلاف ارتفاع است، به همین دلیل منابع آب را در ارتفاع قرار می دهند تا انرژی پتانسیل فراهم شود و آب با فشار از لوله ها خارج گردد.
به انرژی یا قدرتی که باعث می شود آب با فشار از لوله خارج گردد، انرژی پتانسیل گفته می شود.
بهرحال برای انسان هم می توان این انرژی پتانسیل را به گونه ای دیگر توصیف کرد تا موضوع را متوجه شویم، زیرا ما شدیداً به این نیرو نیاز داریم.
اگر انسان از نظر درونی و بیرونی جایگاه خود را به طرف ارزشها تغییر بدهد و صعود کند، در او ایجاد انرژی می نماید که این انرژی بستگی به تغییر جایگاه دارد؛ مثل فردی دیپلمه که در دانشگاه قبول می شود، یا ورزشکاری که در مسابقات قهرمان میشود، یا کودکی که صاحب دوچرخه میشود و یا بیماری که پس از سالها بیماری به درمان میرسد.
این موضوع یکی از شاهکارهای کسب انرژی برای انسان است که بلافاصله پاداش خود را از کارهای خوب می گیرد.
برای نمونه فردی که یکصد کیلوگرم وزن دارد و اقدام به کاهش وزن میکند، اگر پس از گذشت یک ماه موفق شود مثلاً سه کیلوگرم از وزن خود را کاهش دهد، این عملِ کاهش وزن در او ایجاد انرژی پتانسیل میکند که باعث بوجود آمدن قدرت و اعتماد به نفس زیادی در شخص میگردد.
پس از گذشت زمانی نسبتاً کوتاه اگر شخص اقدامات کاهش وزن خود را متوقف کند، این انرژی ذخیره شده به اتمام میرسد؛ بنابراین عملیات کاهش وزن بایستی تا زمانیکه شخص به وزن مطلوب میرسد ادامه داشته باشد، البته کاهش بایستی در طول زمانِ مطلوب و به آرامی انجام پذیرد.
حال اگر شخص دست از تلاش بردارد و به وزن گذشته برگشت نماید، اختلاف پتانسیل را از بین برده و این مسئله باعث ایجاد غم و اندوه و عدم اعتماد به نفس در او می گردد و یا مثل شخصی که در یک سیستم، فردی عادی است و موقعی که یک مسئولیت کوچک به او داده میشود، بلافاصله جایگاه او از حالت سکون تغییر میکند که باعث ایجاد اختلاف پتانسیل در جایگاه درونی و بیرونی او میشود که سبب شادی یا کسب لذت در او میگردد.
این موضوع از مسئولیتهای کوچک تا مراتب خیلی بالا ادامه دارد؛ بهمین دلیل در جمعیت نور می گویند هر کس خدمت کند حالش خوب می شود، بخصوص خدمت داوطلبانه که تغییر جایگاه را به ارمغان میآورد.
این خدمت ممکن است از جارو کردن و شستن زمین آغاز گردد و به مراتبِ بالاتر برسد. وقتی که کسی خدمت میکند؛ دیگران برای او ارزش قائل هستند، دوستش دارند و این سبب ایجاد انرژی در او می گردد.
بنابراین برای چشمۀ جوشان شدن؛ بایستی مرتباً با حرکتهای سالم، ایجاد اختلاف پتانسیل نمود تا انرژی لازم برای ادامه، مهیا گردد.
همانطوریکه گفته شد انرژی پتانسیل در انسان در اثر تغییر جایگاه و یا به زبان فیزیک، تغییر ارتفاع به وجود میآید؛ اگر این تغییر جایگاه به طرف ارزشها و یا بالا باشد باعث صعود میگردد و انرژی پتانسیل مثبت را به وجود میآورد که در انسان باعث ایجاد لذت و کسب آرامش میگردد و اگر به طرف ضدارزشها و یا پائین باشد، مثل مصرف الکل و مواد مخدر، دزدی، رشوه خواری، خراب کردن حال دیگران و… باز هم برای فرد در اثر ایجاد اختلاف ارتفاع به طرف پائین و یا تغییر جایگاه انرژی پتانسیل، انرژی از نوع منفی مهیا میگردد که باعث ایجاد لذتی میشود که معمولاً با دلهره همراه است.
اگرچه این انرژی را انرژی منفی اطلاق میکنیم، ولی بهرحال انرژی، انرژی میباشد؛ ولی چون در نهایت این انرژی باعث تخریب خود فرد میگردد آن را انرژی منفی نامیده ایم، مانند نارنجکی که اول پوستۀ خودش را قطعه قطعه می نماید و بعد دیگران را، و در نتیجه، انرژی منفی در دراز مدت، شخص را به باتلاق و یا گنداب هدایت می کند.
انرژی منفی معمولاً از طریق تخریب خود و یا دیگران و یا به عبارتی از طریق سرقت به وجود میآید.
مثل کسی که حق و یا حقوق و یا اموال و یا حال دیگران را سرقت می نماید و یا انرژی ذخیره شدۀ خود را از طریق مصرف مواد مخدر و یا ناامیدی و ناله کردن، زد و بند، سرقت، ربا خواری و رشوه خواری به دست میآورد و یا فردی که با خراب کردن و یا گرفتن حال دیگران، کسب انرژی مینماید.
بنابراین هر کس؛ با تدبیر و یا بدون تدبیر، با عقل و یا بدون عقل، با عشق و یا بدون عشق، با ایمان و یا بدون ایمان، با تفکر و یا بدون تفکر، با حس درون و یا با حس بیرون، هر چند کوچک، گویی مانند چشمۀ آب عمل میکند که این موضوع مربوط به خواسته ها و مراتب نفس شخص میباشد.
یکی چشمهای خشک و خنثی، یکی چشمهای با آب زلال و یکی چشمهای با آب گندیده و دیگری چشمهای با آب زهراگین.
بنابراین خلقت؛ وجود نیروی منفی و ظلمت را برای ایجاد انرژی پتانسیل به عنوان یک نیروی مکمل، لازم دانسته و هر کس و یا هر نفس، خود اختیار کامل دارد تا انتخاب کند؛ زشتی را یا زیبایی را، بدی را یا نیکی را، کژی را یا راستی را، حقارت را یا سرفرازی را، ترس را یا شجاعت را، عشق را یا نفرت را و در نهایت دوزخ را یا فردوس را.
بنابراین گویی قانون اصلی خلقت به زبان بی زبانی چنین بیان می کند:
کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نموده اند هستند، چه مادی و چه معنوی (حداقل زکات آن)؛ همیشه مانند چشمهای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند و کسانی که هر چه دریافت می نمایند، در عوض هیچ گونه پرداختی ندارند و همه چیز را برای خود و یا خانوادۀ خود می خواهند، گویی تبدیل به شوره زار یا کویری می شوند که هیچ گونه روئیدنی در آن نمی روید؟ بله در گرمای 19 درجه بالایی آتش و در کویری سوزان؛ منتظر طوفان های شن می باشند، چون گیاهی نکاشته اند که از آن گرمای سوزان و طوفان شن جلوگیری نماید.
همانگونه که چشمه ها منابع آبی بسیار متفاوتی دارند؛ انسانها هم دقیقاً دارای مراتب دانایی گوناگونی هستند و ما بایستی با دریافت دانش و آگاهی لازم و پیروی از قوانین، مرتباً منابع ذخیره شدۀ درون خود را زیاد و با حرکتها و جهش های لازم، ایجاد انرژی نماییم تا تبدیل به چشمهای جوشان گردیم و در ادامه تبدیل به رود خروشان شویم.
همانگونه که چشمه ثابت است؛ ولی منابع آبی چشمه بایستی جاری گردد و پس از طی مسافتهای زیاد و عبور از مناطق صعبالعبور مثل کوهها، درهها، صحراها و بیابانها و شکافتن آنها، خود را به بحر و اقیانوس برساند و اگر چشمه، قدرت جوشش لازم را نداشته باشد، رود جاری شده از آن پس از طی مسافتی، بدون قدرت لازم و بی پشتوانه می شود و به یک باتلاق منتهی میگردد، انسان هم به همین گونه است.
انسان بایستی منابع اطلاعاتی را مرتباً دریافت کند و هیچ گاه نبایستی دریافت او متوقف گردد و با ایجاد حرکتهای آرام، جهش های لازم برای کسب انرژی را به وجود آورد تا در مسیر زندگیِ بهتر، یعنی همان صراط مستقیم حرکت نماید.
جسم انسان هم از دیدگاهی مانند چشمه ثابت است؛ اما اندیشه و روح و روان او و آنچه او به وجود میآورد و یا از خود اثر می گذارد، دائماً در حرکت و پرواز می باشد.
رود خروشان می داند که بستر او یا مسیر حرکت او هموار نیست و موانع عظیمی در سر راه او قرار دارد؛ ولی او پروایی در سر ندارد، با تلاش از کوهها و درههای مخوف عبور می کند و تمامی سنگها و قلوه سنگها را کنار میزند و یا دور می زند و به سیر خود ادامه می دهد.
انسان هم بایستی بداند که هرگز مسیر او هموار نیست؛ چیزی که مهم است، خواست و تفکر سالم اوست و با این خواست و تفکر سالم خود، بایستی بداند که با حرکت سالم، اگر چشمۀ وجودی او خالی و یا نیمه پر باشد، با حس سالم و عقل سالم و عشق سالم، عاقبت پر خواهد شد و به مسیر خود ادامه خواهد داد و زیستن را محترم خواهد شمرد.
انسانهایی که زندگی یکنواخت را تکرار می کنند و هر روزشان مانند روز قبل است و هیچ گونه جهشی را انجام نمی دهند و هیچ تولید و اثری را از خود باقی نمی گذارند و هیچ آموزشی را دنبال نمی کنند؛ در حقیقت، انرژی لازم را به دست نمی آورند؛ به عبارتی این جهش ها و اثرگذاری هاست که انسان را سرشار از انرژی می نماید.
تهیه و تنظیم: گروه کاوشگران جمعیت نور
مورخ: 21 آذر 1400