بسم الله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصراله والفتح؛
هنگامی که یاری قدرت مطلق و رهایی فرا می رسد،
و آنچه باور است محبت است.
نظر به اینکه پرداختن به این دستور جلسه و نوشتن در مورد آن در حد و اندازه ما نیست، لذا برای شروع مطلب، از کتاب رهایی از منطقه 19 درجه بالایی که مهمترین منبع آموزشی جمعیت نور است کمک می گیریم.ص 264
رد پای محبت: زندگی رازی است برای امید داشتن و عشق ورزیدن به هستی و ایمان به الله و گذشتن از گذرگاه های سخت و رسیدن به وادی محبت که این کاریست هم سخت و سهل.
از قدرت الله و وجود نیروهایی که به چشم جسم آنها را نمی توان دید به شگفت در می آیم و سرتاسر بدنمان به لرزه در می آید و اشک در چشمانمان حلقه می زند و بغض گلویمان را می گیرد و قلبمان می تبد و در تعجب هستیم که خداوند چه بهای سنگینی برای انسان پرداخت می کند ولی انسان نمی داند و همواره ناسپاس است و ما همواره نیروهاي عظیم را در بیکران بیهوده و خرافات می پنداریم و هستی را آن می دانیم که می بینیم.
شاید متوجه بشوید که تنها پیوند محبت انسان ها را به هم متصل نگاه داشته است و انسان های فاقد محبت بسان ظرف هایی هستند تهی و یا ظرف هایی که پر ازخالی هستند، یک روز بالاخره متوجه می شویم، حتی اگر پس از مرگ هم باشد، چون همین پیوند محبت ما را به هم وصل نموده.
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است .
من که می گویم کلام خود نیست، بلکه فردیست در جمع بیکران هستی؛
که باورش کار هر کس نیست، مگر معنی آن بداند که آن چیست؛
ارابه ها را در بیکران به حرکت در آورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین می گذرد نیازمندند؛
بشکافید، آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیب ها را جدا نمایید.
همان گونه که می دانیم بر اساس پروتکل درمان اعتیاد در جمعیت نور و یا متد بی ام تی، برای رسیدن به درمان قطعی اعتیاد و قطع کامل بندها و پیوندهای مصرف کننده با مواد مخدر، اعتیاد و انواع دخانیات دنیای آن، بایستی سه ضلع مثلث درمان اعتیاد، یعنی جسم، روان و جهان بینی در کنار یکدیگر به تعادل و سلامتی برسند،
در مبحث جهان بینی، مسئله، تحت تاثیر مستقیم وضعیت جسمی و روانی ماست، آموزش در کنار تفکر و تجربه یکی از ارکان مهم دانایی است و دانایی نیز شالوده و زیر بنای جهان بینی.
انسان برحسب درجه دانایی، دنیا و جهان را از زوایای مختلفی می بیند که این زوایا وسعت دانایی اوست.
در پروسه درمان اعتیاد، به تعادل رسیدن جهان بینی مصرف کننده، از نقطه جهان بینی افیونی آغاز می شود و به موازات به تعادل رسیدن ساختارهای جسم و روان و کسب آموزش و آگاهی و معرفت در جهت صراط مستقیم، به تدریج جهان بینی فرد از وضعیت افیونی و معتادگونه خارج می شود و در ادامه، معطوف سالم زیستن بر مبنای اصول و قواعد زندگی سالم و بدور از ضد ارزشها و در یک کلام صراط مسقیم می گردد.
به قول سردار ” صراط مستقیم در انوار الهی تجلی می یابد و انسان را از نقطه ای کور به فراز روشنایی هدایت می کند
در این مسیر طولانی برای آموزش پله ای قوانین زندگی سالم، جمعیت نور (12) وادی یا قانون و یا راه را در قالب فصل های آموزشی به افراد ارائه می دهد،
اگر به متن و نوشتارهای این وادی ها دقت کنیم می بینیم که هر کدام از آن ها گره گشای بخش عمده ای از مشکلات و گره های زندگی ما هستند که تا به امروز نمی دانستیم و نمی توانستیم آن ها را باز نمائیم، وادی های آموزشی جمعیت نور برای درمان اعتیاد و در ادامه زندگی سالم، از موضوع تفکر آغاز می گردد (کشف حقیقت جهان هستی در تفکر است، پس لازم است با تفکر حرکت کنیم ) و به موضوع عشق و محبت در آینده در وادی دوازدهم توجه می گردد( آنچه باور است.)
وادی ها دایره ای را تکمیل می نمایند که باز در انتها به هم می رسند. مسیر تفکر تا محبت و محبت که با تفکر رابطه تنگاتنگی دارد.
بنیان و موسس جمعیت نور آقای محمد داودی دکترای روانشناسی، جمله زیبایی را از دانشمند بزرگ، سهروردی نقل می نمایند که کسب معرفت در جهت خیر محض، رسیدن به محبت است،
بنا به قاعده بایستی عکس آن نیز صادق باشد. یعنی کسب معرفت در جهت شر محض نیز رسیدن به دشمنی و کینه و نفرت است، همانگونه که ما در دوران مصرف مواد مخدر و رسیدن به اعتیاد که کسب معرفت در جهت شر بود به نفرت، کینه و دشمنی با خانواده و مردم رسیدیم.
اما حالا در پروسه درمان اعتیاد، عکس آن مسیر را می پیماییم و در جهت خیر محض که برای ما درمان اعتیاد و خروج از ظلمات اعتیاد و تحت نیروی شیطانی بودن است، حرکتمان را آغاز می نماییم و در جهت خیر محض کسب معرفت که از سه ضلع حقیقت، تفکر و عمل سالم، محبت جاری می شود.
پیمودن و عبور کردن از وادی های جمعیت نور به مفهوم آموزش، یادگرفتن و عمل به آن هاست، چیزی جز کسب معرفت در جهت خیر و صلاح محض نیست و قطع به یقین، ما را به وادی محبت می رساند و به همین دلیل موضوع محبت و عشق در وادی دواز ده هم قرار می گیرد.
سفر اول برای درمان اعتیاد در جمعیت نور حداقل ۱۰ ماه زمان می برد و در این مدت، مسافر یا به دانایی و معرفت نسبی می رسد و اعتیاد خود را برای همیشه درمان می کند و یا اینکه نمی رسد و از درمان باز می ماند.
درمان اعتیاد بدون رسیدن به دانایی غیر ممکن است. در پیام سفر اول که یکی از زیباترین پیام های جمعیت نور می باشد و خود به تنهایی یک کتاب است، برای مسافران سفر اول وعده پاداشی نیکو داده می شود. ” اما بیندیش که وقتی این سفر تمام شد، آنجا تو را پاداشی نیکو خواهد بود و آن پاداش بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق الله برقرار می گردد ”
این بند عشق چیزی جز عشق و محبت به خالق و محبت و خدمت به مخلوق نیست که نتیجه رسیدن به دانایی و کسب معرفت و علم و آگاهی در جهت صراط مستقیم و دوری از ضد ارزشهاست.
اصولا صحبت کردن از محبت و دوست داشتن، برای انسان هایی که به دانایی نرسیده اند، امری عبث و بیهوده است و به واقع فقط بازی کلمات است بدون احساس و بدون درک معنا و مفهوم.
شاید تصور شود که محبت را همه انسان ها دارند و احسا س می کنند و این موضوع ربطی به دانایی ندارد، هر انسانی فرزند خود را دوست دارد والدین خود را دوست دارد چه دانا باشد و چه نباشد.
در پاسخ این سوال یا نظریه باید بگوییم که محبت بر دو نوع است، خاص و عام.
محبت خاص این است که انسان موجودات متعلق به خود را اعم از بی جان و جان دار که نسبت به آنها احساس مالکیت می کند، دوست دارد مثل اینکه ما اتومبیل خود را دوست داریم چون مال ماست، خانه خود را دوست داریم چون خانه ماست، فرزند خود را دوست داریم چون فرزند ماست، پدر و مادر خود را دوست داریم چون پدر و مادر ما هستند، حال سوال این است که آیا انسان های دیگر را دوست داریم؟ آیا فرزندان انسان های دیگر را هم دوست داریم، آیا همه پدر مادر ها را دوست داریم؟
محبت خاص که ریشه آن احساس مالکیت است، از اولین و پایین ترین سطوح محبت است که برای موجودات پایین تر از مرحله انسانی یا حیوانات نیز صدق می کند، این نوع محبت ربط چندانی به دانایی ندارد.
اما محبتی که مد نظر وادی دوازدهم در آینده نزدیک است، محبت عام است، محبتی که همه چیز و همه موجودات و انسان ها را در بر می گیرد، رسیدن به این سطح از محبت، کار ساده ای نیست، به حرف و سخن نیست، دنیایی است زیبا، در پشت کوه تزکیه و تصفیه و رسیدن به دانایی.
تا زمانی که وجود ما سرشار از ناخالصی و صداهای ناهنجار و ناهمگون است، صدای زیبا و لطیف محبت را نخواهیم شنید، همانگونه که صدای یک ساعت را در شلوغی و سر و صدای زیاد نمی توانیم بشنویم، صدای محبت را در شلوغی و سرو صدا های ناشی از ضد ارزشها و احساسات منفی نخواهیم شنید،
پیمودن وادی ها و فراگرفتن این قوانین و عمل به آنها چیزی جز تزکیه و تصفیه و رسیدن به دانایی نیست، در آن هنگام این صداهای زشت و ناهنجار مانند حسادت، کینه، دشمنی خود خواهی و غیره …
به تدریج ضعیف می شوند و در فرایند تزکیه، از شهر وجودی ما رخت بر می بندند و آن گاه نوای زیبا و دلنشین محبت را احساس می کنیم که برای همه است.، این محبت، محبت عام است و همه چیز را در بر می گیرد. در آن حالت همه انسان ها را دوست داریم، حتی آن هایی که با ما سنخیتی ندارند. در آن هنگام برای همه موجودات و آفریده های خداوند ارزش و احترام قائل هستیم و حتی با یک درخت نیز با احترام و دوست داشتن بر خورد می کنیم.
یکی دیگر از بزرگان می گوید، اگر حق را در خلق نیابی، بیابی خانه، اما در، نیابی.
اگر ما حق و خداوند را که ادعا می کنیم بسیار دوست داریم و از کودکی به ما آموخته اند که خداوند را بیشتر از هر چیزی دوست داشته باشیم، در مردم، انسان ها و آفریده های خداوند نیابیم، انگار که خانه را پیدا کرده ایم، اما درب آن را پیدا نمی کنیم و باالتبع هیچ وقت نمی توانیم وارد خانه شویم، حتی اگر خیلی کارهای مثبت انجام داده باشیم و یا انجام بدهیم و در مسیر بندگی بسیار موفق باشیم اما با دیگر بندگان خدا رابطه درستی نداشته باشیم و محبتی بین ما و آن ها نباشد، یعنی حق را در نیافته ایم.
فکر می کنم آنچه باور است محبت است، شاید به این معنی باشد که هر آنچه باور و اعتقاد داریم و به واسطه آن ها زندگی و موفقیت های خود را پی گیری می کنیم، اگر با چاشنی محبت نباشد و به محبت نرسد، فاقد ارزش و اعتبارند و آن باور و اعتقادی ما را به سرمنزل مقصود می رساند که در جهت خیر محض باشد و ما را به محبت برساند.
و انسان هایی که محبت ندارند و وجودشان از محبت و دوست داشتن دیگران خالی است، درست مانند انسان هایی هستند که خالی و تهی هستند مانند ظرف های خالی. چقدر این جمله پر مغز و مفهوم است، اگر وجود ما ظرف باشد، هر چه از علم و دانش در درون این ظرف باشد اما محبت نباشد، یعنی اینکه خالی است.
اگر دقت کرده باشیم ، افکار منفی و ضد ارزشها دشمن محبت هستند، هر وقت می آیند محبت را از وجود ما اخراج می کنند و هر وقت محبت می آید افکار منفی و ضد ارزش ها از شهر وجودی ما اخراج میکند.
محبت عنصری است الهی، از خالص ترین عناصر است، عنصری است که در کنار ناخالصی ها جای نمی گیرد و برای رسیدن به آن راهی جز کسب معرفت، علم و آگاهی و رسیدن به دانایی در کنار تصفیه و تزکیه، وجود ندارد.
برای حسن ختام نیز همچون شروع مطلب، از پرچم دار محبت استاد رعد کمک می گیریم:
” محبت اتفاق نیست ، تقدیر نیست. محبت دامنه وسیع یک کمان بی انتهاست، واقعی است، صوری نیست. اگر باشد حقیقت است و دیدن حقیقت چشم دل می خواهد. به آن ارج بگذاریم.
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرئه کار بنام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعلة او خندد شمع آتش آنست که در خرمن پروانه زدند.
تهیه و تنظیم: گروه کاوشگران جمعیت نور
مورخ: نوزده هم اسفند 1400