ترس
خیلی از مردم به دره های عمیق، به دیدِ درد و رنج نگاه می کنند. آن دره ها رو به شکل روزهای یاس، آزردگی، ناامیدی، عصبانیت و شکست میبینند… اما اگر تمام نکات خوب مخفی در دره را بیابی و بر آنها تمرکز کنی، می توانی دره را به قله تبدیل کنی … نشاط و شادابی نه فقط انسان ها بلکه به تمام موجودات زنده انرژی مثبت می دهد و عشق به زیستن را افزایش می بخشد، و بر عکس … محزون بودن، دنبال غم و غصه رفتن باعث پایین آمدن کیفیت زندگی شده و در نتیجه احساس منفی به زندگی افزایش می یابد.
بزرگترین ترس من در زندگی مسائل مالی بوده است، همه مشغولیت فکری من در زندگی این بوده است، که چطور پایههای مالیام را قوی کنم به قول استاد داودی همه ما در زندگی ترس را تجربه کردهایم. در حال حاضر بزرگترین ترس، که ترس خیلیهاست؛ ترس از دست دادن آدمهاست؛ ترس از شکست و … چطور ترس از دست دادن آدمهای موردعلاقهمان، سبب شده که در زندگی، از خواستههایمان دور بمانیم. به علت این ترس شاید موقعیتهای فراوان مالی و اجتماعی را از دست بدهیم در کتاب رهایی از منطقه 19 درجه بالای آتش آمده؛ امید به الله، خود یک تفکر است، وقتی انسانهای موفق را با انسانهای ناموفق مورد مقایسه قرار دهیم، خواهیم دید این ترس چقدر مانع موفقیت انسانها شده است، یا ترس از شکست باعث شده که اصلاً به طرف انجام کاری که به آن علاقه داریم، ولی ازنظر ما کمی بزرگ است، نرویم؛ درحالیکه اگر این ترس وجود نداشت، همه ما به تمام موفقیتهایی که مدنظرمان بود میرسیدیم.
ازنظر استاد داودی دو نوع ترس وجود دارد. ترسهای نگهدارنده و ترسهای بازدارنده. در ترس نگهدارنده میتوان ترس از دست دادن جان را مثال زد.ترسهای بازدارنده نقش بازدارندگی و تخریب دارند. درون این ترسها یک خشم وجود دارد. خشمی که ناشی از تمایل ما برای انجام آن کار است، وقتی نمیتوانیم آن کار را انجام دهیم خشمگین میشویم. ترسهایی مثل ترس از دست دادن خیلی چیزها … که به خاطر این ترس احساسات بد بسیاری را تجربه می کنیم، که در این دنیا یکه و تنها بمانیم، البته فراموش نکنیم که نیروهای منفی و بازدارنده در ناامید کردن انسان ها از راه های متفاوتی و به زیباترین شکل وارد افکار و اندیشه ما می شوند و فرد مورد نظر را فلج می نمایند مثل؛ حس نا امیدی، حس ترس و غیره. در این راستا، کسب آموزش در مسیر دانایی، قدرتهای درونی ما را بیدار می کند و ما دیگر یک آدم بیسواد و تنها و مانده در راه نیستم که نتوانم از عهده مسائل و مشکلات زندگی برآیم. در حالیکه پتانسیلهای زیادی در وجودم داریم که مقدار کمی از آنها بالقوه شده است، و با همان مقدار هم، تواناییهای بسیاری داریم و متوجه می شویم که این ترس ها کاملاً کاذب و دروغین است، و فقط باعث حال بد ما میشود.
به قول استاد داودی این که انسان پتانسیل انجام کاری را داشته باشد و تحت اختیار و فرمان او هم باشد دو مقوله متفاوت است. و اینکه چطور یک توان بالقوه به فعل تبدیل میشود، هم خیلی مهم است. گوش دادن و عمل به نکات مطرحشده در این مبحث ( ترس ) به من کمک کرد تا بتوانم مقدار بیشتری از نیروهایم را به فرمان خودمان دربیاورم. فهمیدم که نباید برای خدا شریک قائل شوم. وقتی برای خدا شریک قائل میشویم، در واقع مقداری از نیروهایمان را شیطان به یغما میبرد. فهمیدم که برای اینکه نیروهای من تحت فرمان من دربیایند، باید از چیزهای کوچک شروع کنم. باید به قرارهایی که با خودم میگذارم پایبند باشم. یعنی اگر با خودم قرار میگذارم که روزی یک ساعت مطالعه کنم، حتماً به این قرارم پایبند باشم، یا اگر با خودم قرار میگذارم که احترام به قوانین هستی و خانواده عمل کنم، انجام بدهم. فهمیدم که از انجام عمل به همین چیزها امید هم در من تقویت می شود. جالب بود وقتی دقت کردم به افکار خودم احترام میگذارم در ذهن من دستوراتی داده میشود، که مرا به سمت رعایت آن قرار کمک میکند. به قرارت عمل کن. اگر به این افکار گوش ندهیم خاموش میشوند. ولی اگر به آنها گوش دهیم قویتر میشوند و به ما برای رسیدن به اهدافمان کمک میکنند. فهمیدم اگر فکری به ذهن من میآید حتماً من پتانسیل انجام آن کار رادارم. اگر نداشتم آن فکر به ذهن من نمیآمد. اگر این فکر به ذهن من میآید که درآمدم را دو برابر کنم، حتماً که پتانسیل آن در من وجود دارد که از طرف نیروهای مثبت به من القاشده است. حالا قدم بعدی این است که ببینم در راستای این فکر که من درآمدم را دو برابر کنم، چه ایدههایی به ذهن من میآید؟ قدم بعدی این است که به آن ایدهها عمل کنم و صبورانه منتظر نتایج دلخواهم باشم و بعد میبینم که نتایج دلخواه من به وجود میآیند، و این اتفاق بهآرامی و قدمبهقدم افتاده است. یعنی موفقیت من به علت تحت فرمان درآوردن نیروهای من بوده است، به وسیله عمل به الهاماتی که به ذهن من میشود.
در کتاب شریف و همچنین بارها و بارها از زبان جناب داودی هم شنیدهایم، که فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا. یعنی به انسان هم به تقوا و هم به فجور الهام میشود، و انتخاب با خود انسان است که به کدام عمل کند. پس ما چه برنامهریزی برای موفقیت کنیم و چه برای شکست برنامهریزی کنیم، در هر صورت به وسیله القا افکار، به ما کمک میشود که با ترسهایمان در حال برنامهریزی برای شکست و ترس بیشتر بودیم. ترسی که در مورد ما کاملاً کاذب و دروغین بود. به امید روزی که خودمان را از نفس اماره خود پس بگیریم و فرمان نفس مطمئنه برسیم و هچگاه در هیچ شرایطی(مثل شرایط الان، بیماری کرونا) نا امید نشویم چون رحمت الهی شامل تمام انسانها خواهد شد چون پس از صبر، نوبت پیروزی است و پایان شب سیاه، سفید است.
تنظیم از؛ مسافر مصطفی