بسم الله الرحمن الرحیم
دستور جلسه هفتگی: جهالت و قصاوت (جهان ذهن)
شاید در نگاه اول سؤال شود که جمعیت نور به عنوان یک سازمان مردمنهاد و درحالیکه موضوع فعالیت آن راهنمایی درمان اعتیاد است، چرا باید در خصوص مطالب ازایندست اظهارنظر کند و بهعنوان دستور جلسه هفتگی این موضوعات را وارد محتوای آموزشی کارگاههای خود نماید؟
ممکن است سؤال شود که ما برای درمان اعتیاد به جمعیت نور آمدهایم و میخواهیم مواد مخدر مصرف نکنیم و اعتیادمان را درمان کنیم. صحبت در مورد این موضوعات چه ربطی به درمان اعتیاد دارد و چرا ما باید به این موضوعات بپردازیم؟
در پاسخ به این سؤالات باید گفت که: جمعیت نور معتقد است بیماری اعتیاد یا پدیده اعتیاد از کنار هم قرار گرفتن دو عامل انسان و مواد مخدر به وجود میآید و یا متولد میشود. انسان و مواد مخدر وقتی در کنار هم قرار میگیرند از ارتباط آنها اعتیاد به وجود میآید.
به التبع ما برای شناخت عمیق از بیماری اعتیاد ناگریز هستیم عوامل و ترکیبات به وجود آورنده آن را بشناسیم. یعنی انسان و موادمخدر.
اکثر ما کم و بیش با موادمخدر آشنا هستیم. هرچند در این زمینه هم اطلاعاتمان کامل نیست اما در خصوص موضوع انسان باید بگوییم که اطلاعاتمان بسیار کم و محدود است. حقیقتاً ما چیز زیادی در مورد انسان نمیدانیم. حتی بزرگان و دانشمندان هم میگویند که ما چیز زیادی در مورد انسان نمیدانیم ما که دیگر جای خود داریم. شناخت انسان به قدری مهم است که حضرت علی (ع) میفرمایند هرکس نفس خود را شناخت خدای خود را شناخته است.
بنابراین جمعیت نور برای شناخت هرچه بیشتر اعتیاد، موضوع شناخت انسان را در محتوای آموزشی خود قرار داده است.
از سوی دیگر با توجه به گستردگی موضوع شناخت انسان باز جمعیت نور برای ساده شدن مطلب، تکنیک جالبی دارد و آن تقسیم انسان در مقوله شناخت به دو بخش صور آشکار و صور پنهان است. صور آشکار به قسمت ها یا بخشهایی از انسان می گوییم که با چشم فیزیکی قابلرؤیت است مثل دست، پا، سر، کلیه، قلب و غیره. یا بهعبارتدیگر بدن، که با چشم عادی میتوانیم آنها را ببینیم.
صور پنهان، بخش یا بخشهایی از شهر وجودی انسان است که با چشم فیزیکی قادر به دیدن آنها نیستیم. اما از روی نشانههای آنها میدانیم هستند و وجود دارند. هرچند قابلرؤیت نیستند. مثل روح، نفس، ذهن، تفکر، قالب مثالی و غیره که شرح آن در وادیهای جمعیت نور آمده است.
آشنایی با صور پنهان انسان یکی از پایههای اصلی شناخت انسان است و تا زمانی که ما با این مفاهیم آشنا نباشیم چگونه میتوانیم در مورد انسان صحبت کنیم؟
پس نتیجه میگیریم ما برای شناخت اعتیاد باید انسان را بشناسیم و برای شناخت انسان باید با صور پنهان انسان آشنایی داشته باشیم.
حالا میتوانیم رابطه بین بعضی از دستور جلسات هفتگی را با مسئله درمان اعتیاد بهتر درک کنیم. ازجمله دستور جلسه قضاوت و جهالت.
قدر مسلم در کنار هم قرار گرفتن این دو واژه، مفهوم خاصی را دنبال میکند و ما را هدایت میکند که رابطه این دو وضعیت را بهتر درک کنم.
واژه قضاوت از قضا و به معنی حکم صادر کردن است. البته بعد از سنجش و اندازهگیری که تحت واژه قدر از آن یاد میشود به معنی مقدار و اندازه. قضا و قدر به معنی اندازهگیری و سپس حکم صادر کردن است. مثلاً ترازو که سنجش و اندازهگیری میکند و سپس اعلام میکند که وزن این جنس چقدر است.
قضاوت خصوصیتی است که خداوند در خلقت انسان و در نهاد او قرار داده، زیرا انسان موجودی است که اختیار دارد. از زمانی که اختیار به انسان تفویض گردید قدرت تجزیه و تحلیل مسائل و سپس تصمیمگیری بر مبنای اختیار نیز به او داده شد.
انسان در طول زندگی و حتی در یک روز از صبح تا شب و از شب تا صبح و حتی هنگام خواب بر سر دو راهی و چندراهیهای متعدد قرار میگیرد و بایستی قضاوت کند و تصمیم بگیرد که کدام درست است و کدام نادرست است. این حرف را بزند یا نزند. این غذا را بخورد یا نخورد. این را انجام بدهد یا ندهد. فلان جا برود یا نرود. و الی آخر…
برای عبور از این دو راهیها انسان قدرت اختیار و قدرت قضاوت را در اختیار دارد مصداق آیه شریفه و نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، وقتی نفس به مرحله میانه میرسد پس الهام میشود به او فجور و تقوا پس بر همین اساس انسان از طرف خداوند به سمت دو راهی هدایت شده است. آیه شریفه وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ (انسان را به دوراهی هدایت کردیم). بنابراین انسان مختار است که انتخاب کند فجور و یا تقوی. اعتیاد یا رهایی ارزشها یا ضد ارزشها و غیره.
بنابراین انسان برای عبور از این تنگناها نیاز به قدرت تجزیه و تحلیل و قضاوت دارد. قدرت تعقل و تفکر انسان و توان ذهنی او ابزارهای سنجش و اندازهگیری برای این امر هستند.
تا اینجا میدانیم که قضاوت امری است که برای هدایت انسان لازم و ضروری است. اما مثل تمام امور دیگر ممکن است از این قدرت در جهت منفی هم استفاده کند. زمانی که ما از این قدرت برای اموری خارج از مصادیق فوق استفاده کنیم، زمانی است که دچار اشتباه و گمراهی میشویم.
برای مثال ما از قدرت قضاوت در مورد عملکرد انسانهای دیگر ممکن است استفاده کنیم و حکم صادر کنیم که فلانی خوب است یا بد است. در زندگی شخصی او چه میگذرد. چه کرده و چه میکند. این موضوع یعنی قضاوت در مورد دیگران یکی از کارهایی است که در ادیان مختلف به آن اشاره شده و انسانها را از آن برحذر داشتهاند. در همه فرهنگها بهصورت متفقالقول گفته شده که تجسس در امور شخصی دیگران و قضاوت در مورد دیگران امری نکوهیده است.
تجسس در امور دیگران و قضاوت در مورد سایر انسانها، استفاده از انرژی و قدرتی است که باید صرف امورات و عملکرد خودمان شود تا به آرامش و حال خوش و صلح برسیم. اگر از این توان و انرژی برای اموراتی استفاده کنیم که هیچ نفعی برای ما ندارد قطعاً خود را از رسیدن به صلح و آرامش و حال خوش محروم کردهایم.
شاید هیچ موضوعی به اندازه قضاوت در مورد دیگران تا این حد در زندگی انسان رسوخ نکرده باشد. بعضیها صبح تا شب تماماً مشغول قضاوت در مورد موضوعاتی هستند که هیچ ربطی به آنها ندارد. البته لازم است بگوییم که در ساختارهای اداری و دولتی بعضیها شغلشان قضاوت است که از حیطه بحث ما خارج است. آنها انسانهای شریفی هستند که تخصص قضاوت را دارند و به قول معروف درس آن را خواندهاند و تجربه هم دارند و باید کار قضاوت و یا تجسس را انجام میدهند، آنهم در جهت خیر و تأمین امنیت و صلح برای مردم و جامعه.
تازه آنها هم با این اوصاف و مطالعات و دقت بسیاری که دارند بازهم ممکن است دچار اشتباه شوند؛ چه رسد به ما که نه درس آن را خواندهایم و نه تخصص آن را داریم. ما چگونه میتوانیم در مورد دیگران قضاوت کنیم درحالیکه اطلاعاتمان ممکن است کاملاً اشتباه باشد.
به هر حال این دستور جلسه میخواهد بگوید زمانی که ما از قدرت قضاوت نابجا استفاده کنیم و حال خودمان و دیگران را خراب کنیم، نشانه این است که ما انسان جاهل و نادانی هستیم. هرچه جاهلتر و نادانتر باشیم قضاوت ما در مورد دیگران بیشتر و در مورد خودمان کمتر است و هرچه ما داناتر و آگاهتر باشیم قضاوتمان در مورد خودمان بیشتر و در مورد دیگران کمتر خواهد بود. نقل است از حضرت مسیح (ع) که چگونه است که خسی را در چشم دیگران میبیند و چوب را در چشم خود نمیبیند و یا از ائمه (ع ) نقل است که هر کس دیگری را به ناحق و به گناه قضاوت کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.
به هر حال نتیجهای که از این دستور جلسه میگیریم این است که ما هرچه به سمت دانایی حرکت میکنیم قضاوتمان و توجهمان و تمرکزمان از روی دیگران برداشته میشود و معطوف خودمان میشود.
در جمعیت نور جمله معروفی وجود دارد که میگوید دوربین را از روی دیگران بردارید و بر روی خودتان بیندازید. یک سفر اولی در جمعیت نور بایستی تمام انرژی و توان خود را صرف این مسئله کند که خوب سفر کند و کاری به سفر اولیهای دیگر نداشته باشد. و همینطور یک سفر دومی و یا هر کس دیگری اگر توجه اش روی عملکرد خودش باشد از انرژی خود بجا و درست استفاده کرده است و در غیر اینصورت این انرژی و توان هرز میرود.
شاید عامل بسیاری از حال خرابی ها همین قضاوتهای نادرست و نابجا باشد که اگر از زندگی ما خارج شوند روی آرامش و صلح را خواهیم دید و گرنه تا زمانی چشمانمان روی اشتباهات دیگران زوم شده و دائماً دیگران را ارزیابی می کنیم و خودمان را بنده مخلص و معصوم خداوند می دانیم، بدانیم که در رنج و عذاب خواهیم بود. جالب است که بنیان جمعیت نور می گویند وقتی شما اشتباهات دیگران را خیلی پررنگ می بینید و حساس می شوید روی اشتباهات دیگران، معنی آن این است که خود شما دچار همان وضعیت هستید و خودمان از همان جنس هستیم.
انسانها اشتباه می کنند، همه انسانها در حال آموزش و فراگیری هستند چرا بایستی ما توانمان را برای کشف اشتباهات دیگران و قضاوت در مورد آنها بگذاریم. آیا خودمان اشتباه نمی کنیم؟ آیا خودمان تا به حال مرتکب ضدارزش نشده ایم؟ دوست داریم دیگران در مورد اشتباهات ما چگونه قضاوت کنند؟
جمعیت نور اهمیت زیادی برای این مسئله قائل است و کسانی که بخواهند در مورد دیگران قضاوت کنند و حکم صادر کنند. در مورد دیگران و امور شخصی دیگران تجسس نمایند از نظر جمعیت نور چیزی از آموزشهای جمعیت، دریافت نکرده است و قطعاً به تعادلی که مورد نظر جمعیت نور است نخواهند رسید.
و اما در مورد جهان ذهن :
در کتاب محبت؛ دوازده وادی؛ از تفکر شروع شده و به حرکت و تلاش اشاره میکند و در وادی سوم و چهارم، شخص وارد فعالیت (انجام عمل) میشود، در وادی دوم به 3 جهان مختلف که ما در آن زندگی میکنیم اشارهشده است:
ذهن همانند سیاهچاله ست، سیاهچاله همهچیز حتی نور را به خود جذب میکند به همین دلیل برای ما قابلرؤیت نیست، آنچه در ذهن است از تأثیر آن بر روی محیط قابلتشخیص است چون ذهن همانند سیاهچاله عمل میکند. ذهن مانند یک ابزار است ساختار ذهن جایی است که همهچیز به تصویر کشیده میشود، ذهن ما که تصورات ذهنی ما را ترسیم و بودجهبندی میکند در سرنوشت ما بسیار تأثیرگذار است. برای تصورات ذهنی انرژی مصرف میشود، خواستههای نامعقول انرژی ما را بهجایی میبرند که خود میخواهند، از ما انرژی گرفته و ثمری ندارند. هر اتفاقی در تصورات ذهنی وجود دارد آن مسئله در شهر وجودی ما قرار دارد. در حقیقت ذهن در اداره شهر وجودی انسان مثل مجلس عمل میکند و مشخص میکند چه میزان انرژی (پول) برای چهکاری اختصاص یابد. هر کس تصورات ذهنی خود را نشناسد نمیتواند از وادی سوم و چهارم عبور کند.برای آرامش ذهن باید از 1_از ضد ارزشها دوری کند 2_خودداری 3_صبر 4_قناعت 5_دوری از غیبت، تجسس و قضاوت 7_پسانداز 8_ایمان را در پیش گیرد. مسئلهای که وارد ذهن میشود برای شخص دارای جاذبه است. برای خارج شدن از جذب افکار بد: اولین مرحله بیرون کردن فکر بد بعد از آن خودداری کردن و بعد ساختن قطبهای مثبت (قطب مثبت به وجود بیاید ضد ارزش کم رنگ میشود) و توجه نکردن به افکار منفی ست چه چیز باعث میشود به تفکرات منفی توجه کنیم؟ دوست داشتن و یا طمع انسان، بهنحویکه نمیتواند از یکسری خواستهها بگذرد که همین مسئله باعث سردرگمی انسان میشود. گذشتن از بعضی خواستهها مهمترین کلید برای جهان ذهن است. چنانچه این وادیها را مطالعه کنیم اما نخواهیم که تغییر کنیم هیچ اتفاقی نمیافتد. وقتی جهان ذهن از حالت عادی خارج میشود انسان جایی برای نفس کشیدن ندارد، جهان ذهن از کنترل خارج میشود جهان خواب هم دچار مشکل میشود، خواب سخت میشود وقتی شخص میخوابد امواج ذهنی باید کمتر از 7 هرتز باشد ولی وقتی شدیداً فکر میکند امواج 20 هرتز است و وقتی عصبانی است 40 هرتز است وقتی امواج آنقدر بالاست خواب سخت میشود و فرد با این امواج بالا هر چه سعی کند نمیتواند بخوابد. جهنم خارج از جهان ذهن نیست، فردی که دائماً در جهان ذهن خود درگیری و مشکلات دارد در واقع در جهنم است. جهان ذهن از کنترل خارج شود جهنم را برای انسان به وجود میآورد و برای اینکه به تعادل برگردد باید از قدمهای وادی سوم و چهارم استفاده کند تا به آرامش برسد. وقتی ذهن آرام است افکار به انسان لذت میدهد. تا از خود نگذری به خود نرسی به این معنا که تا از بعضی خواستهها نگذریم و نمیتوانیم به جهان ذهنی آرامی برسیم و تا جهان ذهنی آرام نشود انسان نمیتواند با محیط خودش ارتباط برقرار کند و از آن لذت ببرد و وقتی از جهان هستی نتواند لذت ببرد از بسیاری نعمات الهی بیبهره میشود، در واقع حضور بیوجود دارد و ممکن است فرد دست به کارهای ناشایست مثل فکر خود کشی و… بزند چون از هیچچیز لذت نمیبرد و احساس بیهودگی میکند.
تهیه و تنظیم: گروه کاوشگران جمعیت احیای انسانی نور سینا
مورخ: 25 دی ماه 1399