بسم الله الرحمن الرحیم
مبحثی که می خواهیم در موردش صحبت کنیم از کتاب 19 درجه بالای آتش است. که در تاریخ 1/1/ 91 می باشد.
اینجا مطلبی از استاد بیان می شود که عبور و رهایی از منطقه 19 درجه بالایی آتش را به تصویر می کشد که تصویر شماره سه کتاب نشان دهنده این موضوع است. (جمعی از صاحبدلان ص 267)
ما به دنبال گمشده ای می گردیم در نهان ترین لا یه های اعماق وجود خود، که طی کردن این مسیر نشاید مگر، به شناخت وجودی خود، که این نیاز دارد به پیری راه بلد که در این دریای پر طلاتم خویش خویشتن را به دست ناخدای بلم دار راه بلدی بسپاریم تا ما را به سر منزل گاه امن و مطمئن برساند و گذر از این گذر گاه سخت رمزی دارد بنام رهایی از منطقه 19 درجه بالای آتش که راه بلدیست در بیکران، گاهی اوقات در سخت ترین لحظات حیات انسان، اندیشه و خرد، بسان پر کاهی در طوفان دانستنی ها به پرواز در می آید در این هنگامه، آموختن و زیستن با تفکر و عمل سالم همانند فرمانده سپاهی پیروز در امواج گردباد سبز به بالاترین نقطه ارتقاء پیدا می کند و اندیشه را به ژرف ترین نقطه هستی می رساند. بیداری و هوشیار بودن از نیروهای اهریمنی که همانند گرگ های درنده در کمین گاه ها منتظر شکار هستند باید مد نظر داشت. سرعت همیشه در حال تغییر است و تغییر در حال تبدیل و در ادامه اعمال ما به آن شکل دیگری می دهد.
چرا 19 درجه بالای آتش: با یک سوال شروع می کنیم؟ با وجود گرمای خورشید چرا سرمایی شدید در فضا حکم فرماست؟
خورشید یک گوی آتشین گازی است که دمای هسته ی آن به 15 میلیون درجه سلسیون و دمای سطحش به 5600 درجه می رسد. پس چرا با وجود گرمای خورشید فضا به شدت سرد است؟ بر خلاف زیستگاه ماه که شرایطی متادل دارد، منظومه شمسی پر است از دماهای افراطی؛ تا جایی که به محض خروج اتمفسر زمین، با دمای منفی 270 درجه سانتی گراد( صفر درجه کلوین) مواجه می شویم. اما اگر دمای خورشید به سیاره ما می رسد، آیا نباید فضای اطراف زمین را هم گرم کند؟ گرما در کیهان به صورت پرتو یا تشعشع انتقال می یابد؛ موج مادون قرمز انرژی که از اشیای گرمتر به سمت اشیای سردتر حرکت می کند. این امواج پس از تماس با هر چیزی، با برانگیختن مولکول های آن باعث گرم شدنش می شوند. گرمای خورشید هم از همین طریق به زمین می رسد. اما نکته اینجاست که انرژی تابشی، تنها اجسام و موادی را گرم می کند که درست در مسیر مستقیمش قرار داشته باشند؛ هر چیزی خارج از این خط مستقیم، سرد باقی می ماند. مثلاً عطارد را در نظر بگیرید: دمای شب در این سیاره می تواند بیش از 500 درجه سانتی گراد، سردتر از دمای روز در بخشهایی از آن باشد که پرتوی خورشید را دریافت می کند. پس چرا روی زمین، محیط اطراف گرم باقی می ماند؛ حتی در سایه یا شب های تاریک برخی فصول؟ دلیلش این است که گرما در سیاره آبی ما به جای یک روش از سه طریق حرکت می کند: رسانش، هم رفت و پرتو.
اصولاً گرما تمثيلي است از ناآگاهي، مثل نادانی، وقتی دانایی وجود ندارد می شود نادانی، يعني وقتي سرما نيست و در اثر عدم وجود سرما، گرما و حرارت به وجود میآید. يعني در اثر نبودن آگاهی، همان طور كه از اسمش پيداست، ناآگاهي به وجود میآید. براي اينكه با اين مبحث آشنا شویم بايستي به دو صورت آغاز نماییم، اولين راه توضيح عقلاني و منطقي است. حال اگر مسئلهای كه میخواهیم آن را بشكافيم و توضيح دهيم با منطق و مثال عقلي قابلبیان نباشد چه كنيم؟ يعني اگر بخواهيم يك حس را بيان كنيم چطور بايد عمل كنيم؟ اينجا راهكار و روش چگونه خواهد بود؟ مثلاً بخواهيم رنگي را براي يك نابينا شرح دهيم تا متوجه شود يا بوي گل يا اودكلني را براي دوستي توضيح دهيم، چه بايد بكنيم؟
اينجا تنها راه استفاده از يك مثال عقلاني و منطقي نزديك به آن مسئله حسي میباشد، تا طرف مقابل يا مخاطب بتواند تقریباً با درك آن مثال منطقي به آن حس كه ما میخواهیم و مد نظر ماست نزديك شود.
حال برگردیم سر اصل مطلب خودمان يعني رهایی از منطقه 19 درجه بالای آتش:
وقتي كه نور نباشد ،میشود تاريكي ،يعني ناآگاهي، جهل، نادانی يا تاريكي! نبود است، بود نيست؟ بود يعني چيزي وجود دارد. یعنی دانائی وجود داشته باشد، نور وجود دارد، نباشد میشود تاريكي، وقتی نداری می شود نادانی، وقتی نیست می شود ناآگاهی. گرما هم وقتي سرما و انرژي نباشد پديد میآید و از عدم وجود سرما و انرژي است كه گرما و حرارت پديد میآید.
وقتي اصلاً سرما و انرژي نباشد ،میشود گرمای سوزان مطلق! یعنی نبودن سرما می شود، گرما، در ضمن اگر هیچ گرمای نباشد، می شود صفر درجه کلوین یعنی نزدیک به 270 درجه زیر صفر و شاید دیگر هیچ چیز وجود نداشته باشد. همانند سطح روی کره مریخ، ما براي اينكه ديگران با اين قضيه آشنا شوند و بتوانند موضوع را درك كنند؛ اينجا اعتياد را به گرما تشبيه کردهایم يعني بر اثر حرارت گرما چیزهای در وجود مصرفکنند نیست،( انعکاس) به عبارتی محبتي نيست، مصرفکننده در گرمای سوزان از تفکر و اندیشه ی کمتر برخوردارند و گرفتار افیون شده اند. یعنی آدمهای که مصرف کننده هستند تبديل به غولهای آتشین شدهاند، خوب تشخيص نمیدهند يعني همه چيز حتي روابط ، آمد و رفت، دادوستد و … را مصرف مواد تعيين میکند.
كاري كه گرمای آتش میکند حركت و حس را از انسان میگیرد، مواد مخدر،قرص و غیره نيز حس را از انسان میگیرد، حس محبت، انسانيت، نوعدوستی و غيره، (در اثر مصرف مواد) از انسان گرفته میشود، انسان است ولي آن طور كه بايد باشد نيست، چون ذرهای محبت، انسانيت و غيره را هنوز دارد. بنابراین، ما در طول سفر باید از منطقه 19 درجه بالای آتش عبور کنیم؟ چون در وجودش هنوز محبت و غیره درونش هست و اگر نبود گرما و حرارت هیچ چیزی را باقی نمی گذاشت، که این 19 درجه بالای آتش، تمثيل زیبای است. براي درك این مطلب مثال بسيار خوبي است، يعني براي درك يك مطلب حسي به يك مقوله عقلي مثال میآوریم، چون نمیشود حس را بيان كرد، بايستي مثالي عقلي براي درك آن زد. مثلاً براي بوي عطری یا اودكلن از بوي گل مثال میزنیم. مثلاً خماري را افراد عادي نمیفهمند و میگویند معتادان افرادي هستند لذت جو و براي كسب لذت از مواد استفاده میکنند درحالیکه این طور نيست. شاید اوایل براي لذت بود ولي حالا از ترس خماري مواد مصرف میکند چون میترسد خمار شود، حال اين مسئله به آتش تشبيه شده است.
فرد مصرفکننده مثل یک غول آتشی است، حس ندارد، درست نمیتواند فكر كند، از همه عالم و آدم طلبكار است، همه بايد كار كنند، بدهند او بخورد. او از حرارت آتش، درك و حس ندارد، پس فرد بايد از حرارت آن آتش و منطقه 19 درجه حركت نمايد و عبور كند و از آن جهان خارج بشد. اولش كارِ، خيلي سخت است، هیچچیزی وجود ندارد، نه آبي و نه آبادي، بايد ذرهذره خارج شود و براي خارج شدن نياز به راه و نشانه است که می تواند از كتاب رهایی از منطقه 19 درجه بالای آتش راه را تشخیص دهد و چون با این کتاب نشانهگذاری شده می تواند آهسته آهسته خود را از این گرمای سوزان و جهان اعتیاد نجات دهد. اینجا قدر مسلم من چند تا استاد داشتم، که بماند، اون استادان یا روی تخیلات یا مثل یی قصه بوده؛ اونجا صحبتی که میشد، استاد می گوید: درود و سلام ما همه خوب هستیم و امیدواریم که شما هم خوب باشید ما کل اعضاء از حرکت، در کویر 19 درجه بالای آتش که عبور می نمائید خوشحال هستیم، ابر سفید می گوید!
حركت اتومبيل در منطقهای سوزان کویری و كوهستاني كه با گرمای شدید همراه است، ( البته این راه هم برای من مشخص نبود چون اولین بار بود این حرکت انجام می شد) باید به آرامی طی کنیم تا دچار تشنگی، گرما زدگی،سقوط در قسمت کوهستان که نزدیک مواد مذاب است و مشکلات دیگر نشویم. حال به تمثیل در نظر بگيريد كه در چنين جادهای با يك اتومبيل در حركت هستيم، اين اتومبيل تمثيلي از جسم انسان يا صور پنهان شهر وجودي ماست كه بسيار خراب و ويران است. روح و صور پنهان انسان درون اين اتومبيل است. اين اتومبيل بسيار آهسته حركت میکند كه دچار مشکل نشود و اين از درايت و عقل رو به تكامل ما است.
پس بايستي در اين مسير بسيار آهسته و با تأمل و تحمل و درايت حركت كرد. حركت شتابزده و نامعقول ويرانگر است، سرعت زياد و يا بسيار كم، توقف بيش از حد مجاز و انحراف از مسير باعث سقوط به دره و مواد مذاب می گردد. پس بايستي بسيار صبر و تحمل داشت و براي هر حركت، تفكر نمود، برای همین است که در پیام سفر اول می خوانیم؛ همسفر تو بر مرکبی نشته ای آرام در جای خود بنشین و به آنجه علاقه داری مشغول باش، چون یی نفر که تازه می یاد به جمعیت و چند ماهی از سفرش می گذرد یک دفعه میخواهد دارو را قطع کند، برود طلبکاری هاش را بگیرد و غیره. در ادامه راهكار بخواهیم و به توصيه اساتيد و راهنمايان گوش فرا داد تا مشكلي پيش نيايد. وقتي سفر شروع میشود بايد درمان و سفر در اولويت قرار گيرد. اگر سفر آرام و با تأمل باشد، از درايت عقل است ولي حركت تند و عجولانه از بي عقلي و عدم درك صورت مسئله اعتياد است. لوی میگوید گرمای 19 درجه بالای آتش همین است که مشاهده می نمایید و این مطلب موضوع بسیار مهمی را در شما پدید می آورد که آغاز آن مطالبی است که برای انسانهای حاضر و غایب در حیات، کتابی به رشته تحریر در می آید که با ارزش است و به حرکتی ژرف در هستی می باشد؟ من موقعی که سفرم را شروع کردم قصد نوشتن کتاب را نداشتم، چطوری بنویسم، کتاب نوشتن بلد نبودم! توی یک صفحه 4 تا غلط می نوشتم، نویسندگی خودش یک حرفه است و یک هنر خاصی می خواهد، شماها اگه البته قبل از اینکه به جمعیت بیاید، یک قلم و کاغذ بهتون می دادیم و می گفتیم بنویسد شاید یک صفحه یا دو یا چهار تا صفحه نمی توانستید بنویسید چون موضوع و مطالبتون تمام می شود…! ولی الان فرق میکند چون دوره های مخصوصی دیده اید. بگذریم؛اصلا تنها چیزی که به فکرم نمی آمد، نوشتن کتاب در مورد دخانیات و اعتیاد بود و شکل گیری جمعیت از همین مسایل آغاز شد، کاهش نیکوتین، بالا رفتن و اگر اتفاق خاصی می افتاد همه را شروع کردم به نوشتن، برای همین نوشتن خوب است و شما ها هم باید بنویسید چون کمک شایانی به شخص داده می شود. داشتم یی حرکتی را انجام می دادم و غیره؛ البته قبلاً نامحسوس استادان من را با کنگره آشنا کرده بودنند و سفر ایکس را هم انجام دادم.
پس آغاز تاریکی و سفر X در سال 1388 بی حکمت نبوده و همه اینها به نوعی برنامه ریزی شده؛ که بماند؟ در هر کاری برداشتن قدم اول خیلی مهم است و شروع آن، به نظر من 90 درصد کار انجام شده، شما که فکر درمان را می نمایید مبدأ و مقصد هم معلوم میشود. توی قصه ما اعضاء گروه کاوش و تحقیق معتقد هستند در مسئله اعتياد چون كار اصلي در دست سلولهای بدن و مغز است و كار اصلي در دست آنهاست و در دست ما نيست كه بخواهيم با اراده و يا زوركي مشكل را حل كنيم. پس با بیدار شدن الکترون های خواب رفته همه چیز درست میشه؟ بله کوچکترین ذره ما اتم است که تشکیل شده از اکترون ها، نترون ها و پروتون هاست. موضوع این است که سلول های بدن همه هوشیارند! مثالی بزنیم؛ حركت دادن ناگهاني يك گله اسب با سرعت 50 كيلومتر در ساعت. آيا میشود؟ خير، چون نصف گله زیردست و پاي همديگر له خواهند شد. پس كار دست سلولهای بدن و سلولها در دست الکترونها و نوترونها و پروتونها هستند. آنها بيدارند و هوشيارند و به آرامی باید حرکت خود را به انجام برسانند. اگر سلولها در بدن ما مشکل داشته باشد، ما هم مشکل داریم؟ کسی که نابینا است در سلولهای بینایی آن شخص مشکل است. کسی که سرطان یا دچار بیماری کوید 19 می شود، در سلول های آن شخص مشکل ایجاد شده و همین طور که میدانید در مغز ما حدوداً 100 میلیارد سلول وجود دارد و دارند کار می کنند. توی درمان اعتیاد و تمام بیماریها، کار دستِ سلولها است و باید این سلولها درست شوند و انسان گله دار است، یعنی ساکنان جسم سلول ها هستند. پس همه کارها دستِ سلولهاست، حالا سلولها دستِ کی است؟ دستِ الکترونهاست. اگر الکترونها خواب رفته باشند، سلولها هم خواب رفته اند. پس آگاهی در سلول و الکترونها وجود دارد، پس اگر بخواهيم از حالت غولهای آتشی بدر آييم و بيدار شويم، بايد الکترونها ذره، ذره از خواب بيدار شوند، آنگاه همه چیز بیدار می شوند و آن نيروي ايزدي با تمام قدرت به پیش می رود، چرا نيروي ايزدي؟ یا نیروی برتر و یا قدرت مطلق؟
اگر به پختگي برسيم درك میکنیم كه تمام ذرات و كائنات در حال حركت به سوی كمال هستند و اگر ما هم بخواهيم به سوي كمال حركت كنيم، آن نيروي ايزدي يا نيروي عظيم كائنات يا طبيعت و يا هر چه كه به آن اعتقادي داريم، به ما هم كمك میکند.
در صراط مستقيم حركت كردن بسيار مشكل است. صراط مستقيم، راه مستقیم نیست، تمثیل است. مشکلترین و خطرناکترین مسير صراط مستقیم است و در این مسیر؛ از لذتها دست كشيدن! دارد، كوه دارد، سرما و گرسنگی و گرما و دره دارد و پيچ در پيچ است، خیلی سختیها دارد، و آسان نیست ولي انسان را به بهشت میرساند. رسیدن به آرامش، صلح، خواسته های معقول و فرمان عقل ( شُو شَود ) در اثر حرکت در صراط مستقيم و طي كردن آن به دست میآید و در اين صراط مستقيم، سختیهای زيادي است.
در مقابل آن راه ميانبر و غیرمستقیم يا انحرافي است كه تمام لذتها و خوشیها در آن است. با این ارتباط دارم، با اون هم می خواهم باشم؛ا لذتهای ضد ارزشي و لذتهای خوش گذر، همه در اين مسير است. همه پول را دوست دارند،همه ماشین آخرین سیستم می خواهند، همه خونه ی ویلایی می خواهند، همه؛همه چيز میخواهند ولي به چه قيمتي؟ از چه راهي؟ با رشوه؟ به چه وسیلهای؟ آيا ارزشش را دارد؟ همه لذت را دوست دارند، چرا بقیه این کارها را نمی کنند، پس آنها نادانند! خیر؟ چون فكر می کنند، چون انديشه و تفکر میکنند و از صراط مستقيم خارج نمیشوند، آن راه منحرف بود، همان لذت مواد، كه ما را به اين وضعيت كشاند ولي به محض قرار گرفتن در اين مسير نيروي ايزدي به ما كمك میکند، هیچگاه وعده خداوند دروغ نیست، حتماً عملي شده، اگر تو کتاب شریف گفته كمك میکنم، میکند. اگر گفته يك قدم بردار، من نه قدم بر می دارم، مطمئن باش، انجام می دهد. امتحان كنيد. اگر گفته در راه خداوند انفاق کنید، من خیرو برکت می دهم! می دهد. امتحان کنید،
هر كس كار معنوي كند، بار مادي هم به دنبالش میآید. خداوند خير و بركت میدهد و ما متوجه نيستيم. مطمئن باشيد، كسي كه كار معنوي را از ته دل و با خلوص نيت انجام دهد خداوند از لحاظ مادي او را تأمین میکند و به او خير بركت میدهد. ممکن است در مقاطعی، نداشته باشیم، اما وعده او دروغ نیست. گاهی اوقات یی پولی میاد دستمون، اما زود تمام میشد، معلوم نیست کجا پرید. گاهی وقت ها هم، یی پول کمی داریم، هر چی خرج می کنیم برکت می کُنِد، این همان برکت است.
من خودم تجربه كار كردن در مسير منحرف و ضد ارزش و بر مبناي كلك و دروغ و نيرنگ را داشتم و اینکارهای ضد ارزشي هیچگاه خير و بركت نداشت. چرا كه پايه آن درست نبود ولي به محض اینکه کار معنوی را شروع کردم دیگه هیچ مشکلی مالی تا الان نداشتم! همین نوشتن كتاب؛ رهایی از منطقه 19 درجه بالای آتش، باورتون نمی شد برای چاپ کتاب پول نداشتم! اما به یاری نیروهای الهی انجام شد. من قصد مالاندوزی و كسب پول نداشتم و هدفم معنوي بود، ولي به دنبالش، ماديات هم به زندگی آمد. منظورم این است که هر موقت کار معنوی بکنی، بار مادی را با خودش خواهد آورد.
استاد، میدانید؛ انسان در قید حیات از قطره شروع شده و راهی را که می رود، البته به دورستی به دریا و سپس به اقیانوس و پس از قید حیات به لایتناهی می رسد. اونجا، وقتی با نیروی الهی بود و حرکت در صراط مستقیم را آغاز کرد و تبدیل به یک عقاب تیز پرواز می شود که در بیداری است. انسان با یک قطره شروع می شود، حالا از نظر فيزيولوژيك، با يك اسپرم شروع میشود و از لحاظ فيزيكي و يا معنوي هم يك قطره است سپس به دريا و اقيانوس که آگاهی و دانایی هم است و تبديل میشود و اگر درست حركت كند و در صراط مستقيم قرار گيرد به لايتناهي خواهد رسيد و حيات از ديده و نظر ما در بعدهاي بعدي هم ادامه خواهد داشت. تازه بعد از رسيدن به لايتناهي احيا در انسان آغاز میشود.
در كل بايد انسان تارهاي وجودش را از ناخالصي و ناپاکیها تسويه و پاك سازد چون انسان هم رذایل دارد و هم فضائل.
اول بحث گفتیم مهمترین قسمت در هر موضوع ،شروع و ابتداي شروع حركت است. پس نصف بيشتر كار و گاهي اوقات حتي 90 درصد كار همان تصميم اوليه است. اگر این تاریکی برداشته شود ما در جلگه انوار الهی حرکت می کنیم و تزکیه و پالایش را آغاز دیگری برای خودمان می دانیم و انچه که نیروهای تخریبی و بازدارنده از ما گرفته اند، همانند قدرت تفکر و انجام عمل باز گردانده می شود. و با حل مسائل حیات خود، شعله های آتش را تبدیل به بهترین تفکر می نمایید. آنگاه به روند دانش ایزدی، به نقطه های ژرفی می رسید که انسان را به هدف و قدرت مطلق نزدیک می نماید. ما دیگر باید برویم، نگهبان عزیز؛ حرکت شما محصول دو گانه در بر دارد، هم معنوی و هم مادی. این قصیه برای همه ی انسانهای که سیر و سلوک می نمایند صادق است. بدرود
99/1/18