وادی پنجم
میزان و معیار در انسان عقل است
در نتیجه حکم عقل را باید اجرا کنیم.
به دنبال تفویض قدرت عظیم اختیار به انسان از سوی قدرت مطلق، قدرت تشخیص و قضاوت قدرتمندی نیز به انسان داده شد تا از عهده اختیار برآید و به بیراهه نرود و آن قدرت درونی، عقل است. جایگاه عقل به قدری بلند مرتبه است که روح با لطافت منحصر به فرد خود، تحت اراده عقل راهبری می شود.
در این وادی با دو پارامتر اصلی و اساسی انسان آشنا میشویم عقل و نفس، عقل یکی از اجزای صور پنهان است که ما نمیدانیم جنسش از چیست و قدر مسلم از موادی نیست که ما در جهان فیزیکی و بُعد زمینی میشناسیم، عقل فنا ناپذیر است، چون عقل با مرگ از بین نمی رود، پس مغز چیست؟ مغز جزء صور آشکار است و مانند یک مترجم و اپراتور در اختیار عقل می باشد.
عقل در کیهان یا جسم ما، در حکم یک فرمانروای عادل و بزرگ است که نشان از قدرت ما فوق دارد به همین دلیل، فّر ایزدی دارد. عقل در تکامل مانند ماشین تابع خود میباشد؛ یعنی قوه عقل میتواند ذره ذره خودش را کامل کند و گسترش بدهد و آغاز و پایان مشخصی ندارد و ما بایستی در تمام مسیر تکاملی خود، به فرمان آن، یعنی فرمان عقل برسیم. عقل همان پیامبر درون است که ما را به راه درست هدایت میکند. عقلِ کل؛ مانند خورشیدی است که به تمام هستی و نیستی می تابد و همه موجودات و انسانها می توانند از این نعمت الهی به صورت خودکار استفاده کنند یعنی اگر بطرف ارزش ها و روشنائی ها حرکت کنند از این نور خورشید که همان عقل است میتوانند بهره ی بیشتری حاصل نمایند.
میزان و معیار در انسان عقل است، در نتیجه حکم عقل را باید اجرا کنیم. عقل مانند میزان و ترازویی است که سنجش اعمال ما را بر عهده دارد، خواستههایی که از نفس صادر میشود اگر مورد تایید قوه عقل باشد، خواستههای معقول اند و اگر مورد تایید این فرمانده عادل نباشد، خواستههای نامعقول هستند، به دیگر سخن مشکل اساسی و قسمتی از نبرد درونِ، انسانها همین جا است که یک نیروی فوق العاده، قوی و زیرک وجود دارد به نام نفس امر کننده ( نفس اماره) که نمی گذارد انسان به فرامین این فرمانروای عادل، یعنی عقل توجه بنمائیم. حرکت انسان به طرف تاریکی ها به دلیل دانایی اندک است. اگر جسم یا شهر وجودی خود را تشبیه به یک کشور یا سرزمین بزرگ کنیم و برای سلول های جسم، عقل، نفس و سایر نیروهای درون و بیرون خود، شخصیت هایی را خلق کنیم؛ می توانیم کشوری را در نظر بگیریم که همه نوع انسان هائی در آن پیدا می شوند مثل؛ انسان های فاسد، اقوام وحشی و همینطور انسان های سالم و صالح که زیر نظر شورائی، از بزرگانِ تمامی اقوام و قبایل هستند و کلیة تصمیم ها و خواسته ها در این شورا مورد برسی قرار می گیرد و نتیجة آن به عرض حاکم یا فرمانروا (عقل) می رسد و اگر فرمانروا آن را درست تشخیص داد، فرمان صادر می کند که به خواسته ها و تصمیم ها عمل بشود و بلافاصله فرامین اجرا می شود و همه چیز در صلح و آرامش است تا موقعی که شورا در اثر فشار رؤسای قبایل وحشی از جمله، منحرفین و فاسدها (نفس اماره) تصمیم های غیر منطقی بگیرند آنگاه اوضاع تغییر می کند زیرا فرمانروای بزرگ عقل، دستورات و فرامین را جهت اجرا صادر نمی کند. در این راستا بعضی از سران فاسد و خودکامه در صدد حیله و تزویر و ناامید سازی و خیانت هستند و ریاست شورای خود را به نفسِ امر کننده می سپارند و سعی می کنند با انواع و اقسام حیله ها و وعده های فریبنده و هزاران دلیل واهی و دروغین، بقیه نادانان را با خود هماهنگ نمایند و بر علیه فرمان روای لایق، یک کودتای حساب شده را به انجام برساند، تا عملاً عقل که فرمانروا بوده از قدرت کنار گذاشته شود و زمام امور، در اختیار نفس امر کننده قرار بگیرد. در این شرایط، دیگر ساکنین این شهر عظیم در اثر فساد، زیاده طلبی، افکار منفی، انتقام، جمع آوری ثروت از راه نامشروع، مصرف انواع قرص ها و مواد مخدر، استعمال انواع دخانیات و مشروبات الکلی؛ غرق در سرمستی و غرور هستند و تخریب ها را متوجه نمی شوند و ساکنین، شهر وجودی خودشان را تا سر، حدّ نابودی و سقوط کامل پیش می برند! تا زمانی که یکی از بزرگان این شورا به نام نفس سرزنش کننده و یا لوامه برای جلوگیری از انهدام کامل شهروجودی، شروع کند به نکوهش و سرزنشِ سایر بزرگان و آنها را از خواب گران بیدار کند، تا با تدبیر و مشارکتِ سایر بزرگان، قدرت را به آرامی و بدون جنگ و خونریزی و کودتا از نفس امر کننده بگیرند و به نفس سرزنش کننده بسپارند. در این وضعیت بزرگان دوباره به دنبال فرمانروای بزرگ یا عقل می روند تا با شرایطی خاص به قدرت برگردد، البته نه قدرت کامل و مطلق. در ادامه ساکنین شهر با تصفیه و پالایش خود و دوری از کارهای ضدارزشی، راه ارزشها را در پیش می گیرند که صدا و ندای درونی عقل را بشنوند و دستورات را عمل نمایند و عقل را به چشمِ یک فرمانروای عادل و صالح نگاه کنند، آنگاه با کسب آموزش و رسیدن به دانایی، قوه تعقل خود را افزایش می دهند و در فرایند تزکیه، خواسته های نا معقول را با گذشت زمان حذف می کنند یعنی رفتن به سوی ارزشها و دوری کردن از ضد ارزشها و این مستلزم سعی و تلاش است. در کتاب شریف هم آمده: انسان چیزی نیست مگر سعی و تلاش خویش. آن موقع، بزرگی از این شورا بلند می شود که نامش؛ نفس مطمئنه است و ما نیک می دانیم که اگر روزی، نفس مطمئنه به قدرت برسد؛ آن روز، روز فرمان روائیِ مطلقِ، فرمانروای عادل یا عقل خواهد بود و آن روز، روزی خواهد بود که ما به فرمان عقل، نزدیک خواهیم شد، در نتیجه حکم عقل را باید اجرا کنیم. نکته مهمی که بایستی بدانیم؛ از فرماندهی، عقل تا فرماندهی نفس اماره، از نظر مکانی یک مو فاصله است؛ ولی از نظر زمانی، هزاران سال به طول می انجامد.